ناداستان؛ برشی از واقعیت
چند سالی است که بسامدِ شنیدنِ کلمهی «ناداستان» یا «nonfiction» در بین اهالی ادب افزایش چشمگیری داشتهاست. مجلههای مختلفی در داخل و خارج از کشور به آن میپردازند و بسیاری از نویسندگان هم به نوشتنِ این سبکِ ادبی روی آوردهاند. اما ناداستان، دقیقن چیست؟ برای یافتن معنیِ آن کارِ سختی در پیشِرو نداریم. «nonfiction» برای انسانِ آنور آبی تعریف مشخصی دارد؛ ترجمهی خوبِ «ناداستان» هم ناخودآگاه ذهن انسانِ اینور آبی را بهسمت درستی میبرد. بهصورت کلی، ناداستان یک شیوهی نوشتن خلاق دربارهی واقعیت است که از همهی عناصر داستاننویسی استفاده میکند، اما در خود هیچ رگهای از خیال ندارد. بهعبارتی مهمترین عنصری که باعث تفاوت بین داستان و ناداستان میشود، خیال است. با این تعریف، نزدیکِ ذهن است که ناداستان محدودهی وسیعی از متنها را شامل شود. حقیقت این است که گزارشنویسی، جستارنویسی (essay)، خاطرهنویسی، روزانهنویسی، سفرنامهنویسی، خودزندگینامهنویسی یا مموآر (memoir) همگی در دستهی ناداستان قرار میگیرند. البته هرکدام از این موارد، تعریفِ مشخص و دقیق خود را دارند. یکی از رسالتهای ما در ایوان این است که زین پس، در هر شماره، به تعریفِ دقیق یکی زیرشاخههای ناداستان بپردازیم و با معرفیِ کتابها و نوشتههای سرآمد آن زیرشاخه، خوراک ادبی مفیدی برای مخاطبان و علاقهمندان به ناداستان فراهم سازیم.
سبکی جدید یا قدیمی؟
با تعریفی که در بالا از ناداستان ارائه شد، قابل درک است که ناداستاننویسی سابقهی طولانیای در ادبیات ایران و جهان داشته باشد؛ که همینطور هم هست. بهعنوان مثال، اخوانیات و شکاریهها نمونهای از ناداستانهای قدیمی فارسی هستند که البته کمتر به ما رسیدهاند. همچنین نویسندگان بقیهی کشورها هم در دهههای گذشته ناداستانهای زیادی خلق کردهاند، اما چون این سبک ادبی به تازگی در کشور ما اهمیت پیدا کرده، صرفن چند سالی است که این نوشتهها در حال ترجمهشدن به زبان فارسی هستند. شاید یکی از دلایلی که باعث شده در چند سال گذشته اهمیت ناداستان، هم برای ما و هم برای مردمان بقیهی کشورها، چندین برابر شود، نوبلی است که خانم سوتلانا الکسیویچ، نویسنده و روزنامهنگار بلاروسی، در سال ۲۰۱۵ برای ناداستانهایش گرفت. در بین نویسندگان ایرانی نیز شاید بتوان از جلال بهعنوان یکی از بزرگترین ناداستاننویسهای معاصر نام برد؛ همو که شاهکارهایی همانند «یک چاه و دو چاله»، «خسی در میقات» و «سنگی بر گوری» که بهترتیب کتابهایی در زمینهی گزارشنویسی، سفرنامهنویسی و خودزندگینامهنویسی هستند را خلق کردهاست.
چه کسی واژهی «ناداستان» را ابداع کرد؟
هیچکس بهطور دقیق نمیداند! لی گاتکیند، سردبیر مجلهی ناداستان خلاق (creative nonfiction) در مقدمهی یکی از کتابهایش میگوید:
من از اوایل دههی ۱۹۷۰ از این عبارت استفاده کردهام؛ گرچه اگر بخواهم زمانی را نام ببرم که استفاده از این واژه رسمی شد، باید از سال ۱۹۸۳ نام ببرم، در جلسهای به فراخوانی موسسهی استعدادهای ملی، برای بررسی این سوال که بورسیهی متعلق به این ژانر را چه باید نامید! اولین بورسیههای این مرکز فقط به شاعرها و داستاننویسها تعلق میگرفت؛ گرچه این مرکز مدتها بود هنرِ ناداستان را به رسمیت میشناخت و در تلاش بود که راهی برای تعریف این شاخه پیدا کند، تا نویسندگان بهتر بدانند چه کارهایی ارسال کنند که مد نظر قرار گیرد. «جستار» واژهای بود که در ابتدا برای تعریف اینگونه نوشتهها استفاده شد؛ اما جان مطلب را بیان نمیکرد. اساسن دانشگاهیان، در تمام رشتهها، جستار مینویسند. اما درواقع اینها نقدهایی آکادمیک بودند، نه متنهایی برای عموم. ستوننویسهای روزنامهها هم به نوعی جستار مینوشتند، اما اینها هم اغلب نوشتههایی بر مبنای نظرات شخصی بودند و فاقد روایت و عمقی که برای جستاری هنرمندانه لازم بود. واژهی «ژورنالیسم» هم مناسب این سبک نبود، حتا با وجود اینکه بهترین ناداستانها هم بهنوعی نیاز به زبانی گزارشگونه دارند. برای مدتی، موسسهی استعدادهای ملی از عبارت «حروف زیبا» استفاده کرد؛ نوعی نوشته که سبک را به محتوا ترجیح میدهد. پیچیدگی این واژه جذابیتش را کم میکرد. هیچکدام از این عنوانها ذات این ادبیاتِ جذاب و داستانمحور و برآمده از شخصیت را نشان نمیداد. نهایتن فردی نابهفرمان، در جلسهی آن روز، اشاره کرد که در گروه زبان انگلیسی دانشگاه او، رای اکثریت به اصطلاح «ناداستان خلاق» است. آن فرد نابهفرمان من بودم! از آن زمان به بعد، نامِ پذیرفتهشده و رایج برای این سبک نوشتاری «ناداستان خلاق» شد.
وی همچنین در جایی دیگر از همین متن در توضیح عبارت «ناداستان خلاق» میگوید:
واژهی «خلاق» در ناداستان مربوط به این است که نویسنده چهطور نطفهی ایدهها را در ذهن میبندد، موقعیتها را خلاصه، شخصیتها را تعریف و مکانها را توصیف میکند. «خلاقیت» به معنی خلق چیزهایی که اتفاق نیفتاده و توصیف و گزارشِ چیزی که آنجا نبوده نیست. این واژه مجوزی برای دروغ گفتن نویسنده نیست. کلمهی «ناداستان» به این معناست که مطلب واقعیت دارد.
ناداستانِ خوب بخوانیم...
همانطور که آورده شد، چند سالی است که ترجمهی ناداستانهای خوب خارجی در کشور ما رونق گرفته است. نشر اطراف، مجموعهای دارد به نام «جستار روایی» که در آن کوشیده تا مخاطب را با سبک نوشتاری و صدای منحصربهفرد جستارنویسهای برجستهی دنیا آشنا کند. تا کنون در این مجموعه، پنج عنوان کتاب با نامهای «فقط روزهایی که مینویسم»، «این هم مثالی دیگر»، «اگر به خودم برگردم»، «البته که عصبانی هستم» و «درد که کسی را نمیکشد» به چاپ رسیده است. همچنین از ناداستاننویسهای خوب ایرانی میتوان به محمد قائد اشاره کرد که بهخوبی در آثارش حرکت را از امری شخصی شروع میکند و سپس آن را به امور ذهنی و کلی میرساند؛ چیزی که یکی از لازمههای اصلی جستار است.
بهعنوان نکتهی پایانی میتوان گفت که مخاطب ایرانی تقریبن به واسطهی مجلهی «داستان» همشهری با ناداستان آشنا شد. نخستینبار در قسمت «روایتهای مستند» این مجله بود که بهصورت منظم به ناداستان پرداخته شد و ما را با ناداستاننویسهای خوب جهان آشنا کرد. بعد از تغییرات مدیریتیای که اواسط امسال در مجموعهی مجلات همشهری اتفاق افتاد و به طبع آن جایگزینی کامل تیم مجلهها با افراد جدید، گروه قبلی مجلهی «داستان»، چندی بعد با فصلنامهی «سان» به مطبوعات بازگشت. فصلنامهای با همان هدف قبلی که آمادهکردن داستانهای کوتاه و متنهای ادبی باکیفیتِ سراسر دنیا برای خوانندهی فارسیزبان بود. توجه به ناداستان در سان نیز ادامه دارد و دو بخش ثابتِ «زندگینگاره» و «تکنگاره»ی آن محلی است برای یافتن ناداستانهای خوب از نویسندگان ایرانی و خارجی.
در آخر، خبر خوب برای علاقهمندان به ناداستان، فصلنامهی «ناداستان» است! مجلهای که باز هم حاصل کار تیم مجلهی سان است و اینبار قرار است بهصورت حرفهایتر به مقولهی ناداستان بپردازد. اولین شمارهی این مجله حوالی همین روزها و در پانزدهم اسفندماه، همراه با شمارهی دوم مجلهی سان، روانهی کتابفروشیها و کیوسکهای مطبوعاتی شد.
منبعها:
نوشتهی «تاریخچهی نامگذاری ناداستان خلاق به روایت لی گاتکیند» از وبگاه «ناداستان: بهتر از داستان»
نوشتهی «پیشنهاد دو مجموعه جستار بسیار ارزشمند» از وبگاه «خوابگرد»
مصاحبهی محمد طلوعی با برنامهی تلویزیونی «کتابباز»
عکس: لوگوی مجلهی ناداستان
پینوشت1: این مطلب در شمارهی نخست ایوان (زمستان 97) چاپ شده. (ایوان فصلنامهایست برای متن و داستان، زیر نظر کانون شعر و ادب دانشگاه شریف!)
پینوشت2: ممنونم از کمکها و راهنماییهایِ پنجره میچکد در نوشتن این متن.
پینوشت3: شما چی؟ جایی رو میشناسید که ناداستانِ خوب چاپ کنه یا کسی که ناداستانِ خوب بنویسه؟ این چند وقت که ناداستانهای فارسی و انگلیسی بیشتری خوندم فکر میکنم که به شرط رعایت یکسری موارد، ناداستان میتونه به مراتب از داستان جذابتر باشه. واقعیت شاید سخت یا حتا تلخ باشه، اما خوندنش لذتبخش و دوستداشتنیه! (-: