امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۵۷ ب.ظ

خوب، بد، بد، بد، بد...

ولی دنیا دنیای عجیبی شده... یادم نمی‌آید. خیال می‌کنم قبلن‌ها بچه‌های دانش‌گاه را به‌واسطۀ چهره‌شان می‌شناختیم. احتمالن آن‌موقع‌ها اگر خاطره‌ای از کسی در ذهن‌مان می‌بود، یا ربط پیدا می‌کرد به از کنار هم‌ گذشتنی، یا سر یک کلاس نشستنی، یا در اتاق انجمن مراوده داشتنی، یا سر یک میز ناهار خوردنی، یا در روی‌دادی یک‌سان شرکت کردنی، یا «یا»های دیگری از این دست. اما الآن دنیا خیلی دنیای عجیبی شده... نگاه که می‌کنم می‌بینم قسمت بزرگی از آشنایی‌های یک سال گذشته با افراد جدیدِ دانش‌گاه و حک‌شدن خاطراتی از آن‌ها در ذهن آدم، دیگر نه به‌واسطۀ نزدیکی مکانی و زمانی، که به‌واسطۀ صفحۀ تیرۀ وی‌کلاس بوده و قسمت کاربران‌ش که نام افراد داخل کلاس‌ را نشان می‌دهد. خیلی که پیش برویم، احتمالن اکانت‌های تلگرام هم کمک‌کننده بوده‌اند.

خلاصه، دنیا دنیای عجیبی شده... قبلن‌ها که خبر می‌آمد فلانی رفت، یا نمی‌شناختی‌اش و دل‌ت به‌حال دوستان‌ش که خبر را از آن‌ها می‌شنیدی می‌سوخت، یا اگر می‌شناختی به‌چهره می‌شناختی و خودت می‌شدی ملجاءِ غمی کوتاه یا بلند. مثل همان دانش‌جوی میم‌شیمی ۹۵یِ قدکوتاهِ شاکی‌ازهمه‌جا، که ترم اول با هم فیزیک ۲ داشتیم و سلام‌وعلیک‌مان از همان‌موقع آغاز شد و سالی بعد خبر آمد که رفت. مثل آن هم‌دوره‌ای خودمان که بعد از رفتن‌ش چیزکی این‌جا نوشتم. مثل آن نگه‌بانی که چندباری با دیدن کارت آبی‌رنگ دانش‌جویی‌ام اجازۀ ورود به دانش‌گاه را به‌م داده‌بود و من هم «خسته نباشید»ی برای‌ش پرانده بودم. مثل چند چهرۀ آشنای آن لعنتی‌ترین پرواز. ولی الآن دنیا خیلی دنیای عجیبی شده... سرعت‌ گذشتن‌ش هم مثل عجیب‌بودن‌ش کیلومتر چسبانده. کمی ترس‌ناک است. دیگر خبری از از کنار هم گذشتن و سر یک کلاس نشستن و چشم‌درچشم‌شدن و سلام‌وعلیک‌کردن‌های گذرا نیست، و آدم پشت لپ‌تاپ و موبایل و حین کلاس‌ها و جلسات مجازی با افراد جدید آشنا می‌شود و پشت همان‌ها هم با بعضی‌شان خداحافظی می‌کند...
خبر آمد یکی از ورودی‌های ۹۸ ارشد دانش‌کده به‌خاطر کرونا رفت. آشنایی من با او چیزی جز دیدن نام‌ش در قسمتِ کاربرانِ وی‌کلاسِ دوتا درسی که در دو ترم مجازی گذشته با هم داشتیم نبود. ترم اول مجازی، نسبیت عام و ترم دوم مجازی، کیهان‌شناسی. هرچه‌قدر فکر می‌کنم یادم نمی‌آید که دست‌ش را بالا برده‌باشد و استاد میکروفون‌ش را باز کرده‌باشد تا حرف بزند، یا مثلن در گروه‌های این دو درس جزء آدم‌های فعال بوده‌باشد، که خاطرۀ خاص و متفاوتی از او در ذهن داشته‌باشم. پس تمام آشنایی‌ام با او برمی‌گردد به دیدن نام‌ش در قسمت کاربران وی‌کلاس. نامی که شکل‌وشمایل‌ش از همان ابتدای دیدن‌ش باعث می‌شود در ذهن آدم بماند. مهرداد بلوریان. نامی که ترم پیش، دکتر ابوالحسنی اول هر جلسۀ کیهان‌شناسی، موقع سلام و صبح‌به‌خیر با تک‌تکِ اندک‌دانش‌جوهای درس با لحن و انرژی خاص خودش و با یک پس‌وند «عزیز» تلفظ می‌کرد. دکتر راهوار دیروز نوشتند که هفتۀ گذشته به او ای‌میل زده‌بوده که به‌خاطر کرونا در جلسۀ آن هفته‌شان نمی‌تواند شرکت کند...

بله... دنیا خیلی دنیای عجیبی شده... دیگر خبری از از کنار هم گذشتن و سر یک کلاس نشستن و چشم‌درچشم‌شدن و سلام‌وعلیک‌کردن‌های گذرا نیست، و آدم پشت لپ‌تاپ و موبایل و حین کلاس‌ها و جلسات مجازی با افراد جدید آشنا می‌شود و پشت همان‌ها هم با بعضی‌شان خداحافظی می‌کند...

۱ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۵۷
امید ظریفی