امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی
دوشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۰۰ ق.ظ

حکایت آبی، با جیم، با واو، با شین

کتری برقی‌ای که بین وسایل خواب‌گاه‌م بود کار نکرد. این شد که مجبور بودیم آب رو توی ماهی‌تابه جوش بیاریم. و این شد که هنگامه‌ی افطار روز بیستم دست‌م سوخت.

از لحاظ موندگاری اثر و سطح درگیری، تجربه‌ی مشابه یا حتا نزدیکی یادم نمی‌آد. اصلن تجربه‌ی سوخته‌گی خاصی یادم نمی‌آد که سر خودم اومده باشه. تنها موردی که الآن یادم‌ه برمی‌گرده به شش یا هفت ساله‌گی‌م‌ که نمی‌دونم دست‌م با چی سوخت و من هم سریع دویدم سمت دست‌شویی و گرفتم‌ش زیر شیر آب سرد. همین. فکر می‌کنم عواقب بعدی‌ای هم نداشت. اما دلیل این‌که توی ذهن‌م مونده تشویق‌های بعدی خونواده بود که گفتن چه‌قدر خوب که می‌دونستی که توی چنین مواردی باید دست‌ت رو بگیری زیر آب سرد. (هرچند دیروز -در اصل پریروز- خانم دکتر می‌گفت نباید این کار رو کرد.)

اون چند ثانیه‌ی اول هنوز آدم چیز خاصی از سمت قوه‌ی لامسه‌ش حس نمی‌کنه. فقط قوه‌ی بینایی‌‌‌‌ئه که فهمیده یه بلایی سر بدن اومده؛ که اون هم توانایی احساس درد رو نداره. پس به خالی‌کردن آب جوشِ درون ماهی‌تابه به داخل فلاسک ادامه دادم؛ و وقتی کارم تموم شد، شیر آب آشپزخونه رو باز کردم و دست سوخته رو گرفتم زیرش. دیگه حس لامسه هم با تأخیر از راه رسیده‌بود. دقیقه‌ای بعد، خبری از پوست روی بندهای میانی انگشت‌های دوم و سوم دست چپ‌م (از کدوم سمت؟ از سمت انگشت کوچیکه) نبود و قوه‌ی لامسه هم داشت تأخیر چند ثانیه‌ای‌ش رو حسابی جبران می‌کرد.

حالا این جزئیات رو ول کنید. داشتم می‌گفتم که یادم نمی‌آد قبلن تجربه‌‌ی مشابهی داشته‌باشم. برای همین، از این بیش از ۵۰ ساعت معاشرت با دوتا انگشت سوخته، اندازه‌ی سه واحد درس زنده‌گی و نکته و تمثیل و... از ذهن‌م بیرون کشیده‌م؛ چه از لحاظ فیزیکی، چه از لحاظ معنوی. که البته اگه دل‌تون رو صابون زده‌ید که الآن می‌خوام اون‌ها رو این‌جا ردیف کنم، باید بگم که اشتباه می‌کنید. این شب بیست‌وسومی، حال‌وحوصله‌ی ردیف‌کردن هیچ چیز رو ندارم (البته انگار غیر از کلمات). تازه خواب‌م هم می‌آد. ولی اگه حال‌وحوصله‌ی زیاد حرف‌زدن ندارم، یه موردش رو که همین‌طور رفاقتی می‌تونم سریع بگم:

تصمیم گرفتم زین پس به بعضی دردها بگم دردهای آب‌جوشی. دردهای آب‌جوشی چه دردهایی‌ان؟ دردهایی که همین‌طور فعال‌ان و نمی‌دونی بالاخره یه روزی می‌رسه که اثری ازشون نباشه یا این‌که نه، قراره همیشه حتا اثری کوچیک ازشون هم هم‌راه‌ت بمونه. دردهایی که در باطن نه اون‌قدر کوچیک‌ان که یه زمانی اهمیت‌شون رو از دست بدن، و نه اون‌قدر بزرگ‌ان که دوباره اهمیت‌شون رو از دست بدن. دردهایی که دقیقن دوخته‌ شده‌ن برای قدوقواره‌ی ما، به‌شکلی که بیش‌ترین تأثیر رو رومون بذارن. دردهای آب‌جوشی خوبی‌هایی دارن و بدی‌هایی. یکی از خوبی‌هاشون این‌ه که مثل دردهای کوچیک و بزرگ نمی‌شه به‌شون اهمیت نداد، یا به‌نوعی ازشون فرار کرد. به‌نظرم فرار از دردهاست که باعث ایجاد رنج می‌شه. خوبی دردهای آب‌جوشی این‌ه که اون‌قدر آدم رو به‌صورت پیوسته درگیر خودشون می‌کنن، که اصلن مجالی برای فرار باقی نمی‌مونه... و این یعنی رنج‌کشیدنی هم در کار نخواهد بود. پس چی به‌تر از سروکله‌زدن با همین دردهای آب‌جوشی؟!

 

پ.ن1: در راستای عنوان، مصطفا مستور کتابی داره به‌اسم حکایت عشقی بی‌قاف بی‌شین بی‌نقطه.

پ.ن2: باز هم در راستای عنوان، حرف عارفه (قسمت نظرها) رو گوش کنید و به‌درستی ویرگولِ اول رو نبینید و نخونید! 

موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۰۵
امید ظریفی

نظرات (۱)

سه تا چیز به ذهنم می‌رسه که بگم یکی این‌که می‌تونستی به اون دوتا انگشتت بگی انگشت حلقه و انگشت وسط

دوم این‌که عنوان بعد از آبی ویرگول نیاز نداره.

سوم این‌که یه نظریه‌ای رو یه جا شنیده بودم که یادم نیست کجا، اما مطمئنم مطلب مستندی نیست و از این تجربیات دست به دست چرخیده شده‌ست. این‌که هر جات با هر چیزی سوخت اگه سرد همون چیز رو بذاری روش تاول‌های کم‌تری می‌زنی، مثلاً اگه روغن داغ بود روغن سرد، اگه آب داغ بود آب سرد و به همین ترتیب... 

البته باگ هم داره، مثلاً اگه با اتوی داغ بسوزی بعیده که اتوی سرد کمکی بهت بکنه! 

ولی برای من در مورد روغن چندبار درست عمل کرد. 

گفتم برای سوختگی‌های احتمالی‌ آینده با روغن هم راهکاری گفته باشم به هرحال.

پاسخ:
یک. بله. عامدانه بود این آدرس‌دادن طولانی. (-:
دو. تشکر! رجوع به پایان متن.
سه. من هم الآن دارم به مثال نقض‌های این فرضیه فکر می‌کنم. در بعضی موارد سردِ اون چیز وجود نداره و در بعضی موارد هم سردِ اون چیز همون‌طور که گفتید کمکی نمی‌کنه. مثلن سردِ «آتیش» یا «مواد منفجره‌»ای که توی مراسم چهارشنبه‌سوری استفاده می‌شه وجود نداره و سردِ «بخار آب جوش» هم (که مثلن می‌شه خروجی همین دست‌گاه‌های بخور سرد) کمکی نمی‌کنه احتمالن! 
خلاصه، ممنون بابت انتقال تجربه. (-:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">