انقباض طول؟ آری. مشاهدهاش؟ خیر!
تابستان پارسال بود که شروع کردم به نوشتن مقالهای در مورد یکی از پیامدهای نسبیت خاص برای نشریۀ تکانه، بهنامِ عنوانِ همین پست. چندروزی از شروع ترم سوم گذشتهبود که کارش تمام شد و تحویلش دادم. اما چرخ روزگار اینگونه گشت که آن شمارۀ تکانه، دقیقن یک سال فرصت انتشار نیافت. بچههایی که مسئول بودند میگفتند صفحهآرایی به مشکل خورده. در این یک سال، خیلی با خودم کلنجار رفتم که مطلبی که نوشتهبودم را شخصن منتشر کنم؛ اما هر شب جوانک نحیفی بهنامِ اخلاق حرفهای علمی به خوابم میآمد و من هم وقتی چهرۀ مظلومش را میدیدم بیخیال میشدم! (-: خلاصه، بالاخره اواخر دو هفتۀ پیش بود که این شمارۀ مفصلِ 70صفحهای جامانده از سال پیش هم راهی چاپخانه شد و از یکشنبۀ هفتۀ گذشته هم با جلدی که نمایشگر چهرۀ لاندائو بود در اختیار فیزیکخوانان قرار گرفت!
یکشنبه صبح، یکیدو ساعتی خودم رفتم پشتِ دخلی که در همکف دانشکده و در کنار دستگاهِ قهوهتحویلدهِ خودکار (منظورم همان coffee vending machine است!) پهن کردهبودند و با کمک یکی دیگر از بچهها فروش این شماره را شروع کردیم. در لحظه به ذهنم رسید که کمی بازارگرمی کنم و این شد که به بچهها و اساتیدی که برای خرید میآمدند میگفتیم که اسمتان را هم مینویسیم و در نهایت بین همۀ خریدارها قرعهکشی میکنیم و برای کسی که اسمش بیرون بیاید از همین دستگاه کناری قهوه میخریم، به دلخواهِ خودش. وقتی هم بچههای مسئول مطرح کردند که خب آمدیم اسم کسی در آمد که نمیشناختیمش، جواب دادم که آنقدر قرعهکشی میکنیم تا اسم کسی در بیاید که میشناسیمش! یک اتفاق جالب این بود که یکی از بچهها به دلار تکانه را خرید. یک تکدلاری داد و یک جلد را برداشت و رفت. قیمت تکانه 12هزار تومان است، و این یعنی بیش از 500تا تکتومانی به او تخفیف دادیم.
این شمارۀ تکانه خوبیهایی دارد و بدیهایی. نقطۀ منفیای که خیلی توی ذوق میزند، همین تأخیر یکسالهاش است. البته مخاطب عام که چیزی از این تأخیر نمیداند، ماهایی که در بطن کار بودیم بدی حسابش میکنیم. از آنطرف اما نقاط مثبت این شماره کم نیست. از سطح بالای کیفی و کمیاش گرفته تا صفحهآرایی جدیدی که پر از ایده است. البته نقدهایی به همین صفحهآرایی دارم (مثل اینکه در عنوان مطلب خودم بهجای «انقباض طول» نوشته شده «انقباض طولی»)، اما به جرئت میتوانم بگویم که این شمارۀ تکانه متفاوتترین صفحهآرایی را بین کل نشریات علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشگاه -که در این دو سال دیدهام- داشته.
بگذارید بروم سراغ اصل مطلب. منطقیاش این است که برای خواندن نوشتۀ من [و باقی نوشتههای این شمارۀ تکانه] بلند شوید بروید اتاق انجمن علمی و مجله را بخرید. اما خب تا آن حدی حق آب و گِل دارم که اجازۀ انتشار رایگان نوشتۀ خودم برای شما را از مسئولان تکانه بگیرم. پس اگر علاقهمندِ خواندنِ این مطلب هستید لازم نیست جایی بروید؛ همینجا بمانید و به خواندنِ اندک کلمات باقیمانده ادامه دهید. اگر هم میخواهید به بقیۀ نوشتههای این شماره نگاهی بیندازید، اندکی صبر کنید تا نسخههای کاغذی تکانه برکت شود، پس از آن نسخۀ پیدیافش را هم منتشر میکنند؛ من هم داخل همین پست میگذارمش.
زیادهگویی نکنم. در خلاصۀ ابتدایی این نوشته نوشتهام:
پدیدهی انقباض طول که یکی از پیامدهای نسبیت خاص است، تا بیش از ۵۰ سال بعد از فرمولبندی آن توسط اینشتین، اینگونه تعبیر میشد که ناظرهای مختلف، طول اجسامی را که نسبت به آنها حرکت میکنند، کوتاهتر از طول واقعی آنها اندازهگیری و مشاهده میکنند؛ اما مطمئنن باید بین «اندازهگیریکردن» و «مشاهدهکردن» تمایز قائل شویم. اگر مشاهدهکردن را دیدنِ یک پدیده از چشم یک ناظرِ زنده (مانند انسان) تعریف کنیم، آنموقع سازوکار و چگونگیِ کارکردِ قوهی بینایی انسان نیز باید مورد توجه قرار گیرد؛ موضوعی که در اندازهگیریکردن از آن چشمپوشی میکنیم و در صورت وجود هم، اثرهای آن را از بین میبریم. در این نوشته این موضوع را نشان میدهیم که انقباض طول اگرچه قابل پیشبینی و اندازهگیری است، اما برای انسان قابل مشاهده نیست؛ اما ممکن است این سؤال پیش بیاید که اگر پیامدِ انقباض طول، کوتاهتر دیدهشدن اجسام از چشمِ انسان نیست، پس چیست؟ بدون تأثیر که نمیشود!
انقباض طول؟ آری. مشاهدهاش؟ خیر! -1.91 مگابایت