جمعه, ۳ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۸ ب.ظ
شازدهجان، عزیز دل...
قدر این شب قدر را بدان. قدر دو شب تتمه را هم. با چشم گریان و دل بریان و دوری احباب و مفارقت اقوام برایت مینویسم که امشب از بالایی عافیتت را خواستم. عافیت خودم را هم. حالا اینکه منظورم از عافیت چه بود بماند. هم خودت میدانی، هم بالایی.
القصه، نوشتم که بگویم مثل این دخترهای مردم نباش که این شبها، بیشتر از هر وقت، بزک میکنند و راه میافتند سمت مساجد. رو بگیر. آرام از کنار خیابان برو و سحر که شد تنهایی برنگرد.
اگر تارهای موی سفید کف سرم نشانهی پیری نبود، قبول کن که دیگر تکدانه ریش سفیدی که روی صورتم درآمده نشانهی پیریِ برخواسته از دوری تو است.
باری، انشاءالله شبهای قدر آتی نزدیکتر باشیم!
قربانک انی کنت من الچاکرین
19 رمضان 1440
۹۸/۰۳/۰۳