هیچوقت ارتباط خوبی با القابِ پیش از اسم و جملههایی که مردم بهعنوان بدل بعد از اسمها میآورند برقرار نکردم. عبارتهایی مثل «دکتر فلان فلانی» یا «مهندس بهمان بهمانی» یا «دانشجوی فلان رشتهی بهمان دانشگاه» یا ... . بهنظرم انسان وقتی متوسل به این عبارتها میشود و از شنیدنشان ذوق میکند که خودش از تهی سرشار شده باشد؛ اینجاست که دنبال چیزی میگردد تا به آن چنگ بزند و ظرف خالی روحش را پر کند؛ و چه چیزی بهتر از این القابِ دهنپرکن. القابی که قبل از اینکه چشم دیگران را کور کند، دل خود آدم را خاموش میکنند.
آری؛ برای انسان همان دو-سه کلمهی نامش کافیست. نه بیشتر و نه کمتر. بقیهاش دیر یا زود میگذرد. آسان یا سخت تمام میشود. و آنچه که میماند همان دو-سه کلمه است... نه؛ اصلن انسان اگر انسان باشد به همان دو-سه کلمهی نامش هم نیاز ندارد. آزادِ آزاد، رهاتر از باد، بیحدوحصرتر از دریا...
آری شازدهجان! گفتم چند مدتی حرفهای جدی بزنم که یکموقع نگویی بلد نیست!
والسلام علی من اتبع الهدی...