امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی
جمعه, ۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۹:۰۶ ب.ظ

از سنت به بدعت: دگرگونی شعر معاصر فارسی

 

بررسی جامع شعر فارسیِ پس از مشروطه و تحقیق درباره‌­ی تحولات ادبی ناشی از این جنبشِ آزادی‌خواهانه‌ی عظیم کاری بس دشوار و گسترده است که در مجالی چنین اندک، غیرممکن می­‌نماید. ما در این شماره و شماره‌­ی آینده‌­ی بامداد، تنها به چشم‌­اندازی از مهم‌­ترین پدیده‌­های این تحول خواهیم پرداخت.

شاید مفید باشد که در وهله‌­ی نخست، کمی درباره‌­ی اوضاع ادبی و اجتماعی قبل از مشروطه بدانیم. اگر به نقد و بررسی تاریخ ادبیات فارسی در دوره‌­های مختلف بپردازیم، آن دوره یکی از دوره‌­های ناخوشی ادبیات ماست و بی‌­شک در آن روزگار، ادب فارسی دوره‌­ی انحطاط خود را می‌­گذراند. جدای از این‌­که کار تقلید از قدما به طرز قبیحی بر تمام آثار آن دوره سایه افکنده، بل مهم‌­ترین مشخصه‌­ی ادبیات هر روزگار، که همانا انعکاس خواسته­‌های مردم و تمایلات اجتماعی آن­‌هاست، به هیچ نحوی در شعر این دوره وجود ندارد. شاعران این دوره، مانند قاآنی، سروش و صبا همگی مقلدانی از شیوه­‌های کهن هستند که هیچ رنگ و بوی تازه‌­ای در شعرشان دیده نمی‌­شود. شاید بتوان یکی از دلایل رکود شعر در این دوره را نبودنِ انتقاد ادبی دانست. مهمی که اصولن به معنی درست کلمه، هیچ­‌وقت در ادب فارسی وجود نداشته.

اما نخستین شاعری که به وضع زندگی مردم و اختناق محیط توجه کرد و در شعر خود به انتقاد از اوضاع جامعه پرداخت، فتح­‌الله‌­خان شیبانی (1204-1269 خورشیدی) بود. در شعر این شاعر بزرگ، قطعاتی نیکو و جان‌­دار به چشم می­‌خورد که نمایش‌­گر اوضاع زندگی و شرایط اجتماعی اطراف اوست:

یار پریشان و زلفِ یار پریشان          شهر پریشان و شهریار پریشان

یا

این راعیان شاه چرا بر رعیت‌ش          چون گرگ بر گله همه خشم آورند و کین؟

از این مورد که بگذریم، برای بررسی تحول ادب فارسی در دوران معاصر خواسته یا ناخواسته باید به پیدایش مطبوعات نیز بپردازیم. بی‌­گمان نقشی که مطبوعات در تحول سلیقه­‌ی مردم و دگرگون­‌کردن طرز اندیشیدن ایشان داشتند غیرقابل انکار است. با انتشار مطبوعات بود که نخستین گام­‌های آزادیِ فکری در جنبه­‌های سیاسی و ادبی برداشته شد. این مطبوعات بودند که با انتشار نثرهای طنزآمیز و در عین حال ساده، مردم را به آزادی و آزادمنشی رهنمون کردند. در شعر نیز به‌­جای آن­‌که مردم چاپلوسی­‌های قاآنی را بخوانند، آثاری سرشار از روحِ انتقاد و آزادی‌­خواهی از سید اشرف حسینی و ادیب­‌الممالک و ده‌خدا و بهار را خواندند؛ که همین موضوع نشان می‌­دهد مردمِ آن زمان خواهان شعری دیگر بوده­‌اند.

سپس در این مطبوعات، اندک‌­اندک ترجمه­‌هایی از آثار اروپایی نیز انتشار یافت. اتفاقی که راه تازه­‌ای را در برابر چشمان شاعران و نویسندگان ایرانی باز کرد. هرچند در ابتدا ترجمه‌­ی آثار اروپایی بسیار اندک و ناقص بود، با این همه دریچه‌­ی روشنی که این ترجمه‌­ها به­‌روی شاعران گشودند و افق‌­های تازه­‌ای که در برابر چشم آن­‌ها قرار دادند را نمی‌­توان انکار کرد. به‌­راستی که در آن زمان، ملت ما در برابر نسیمی که از سن، دانوب، تایمز و تیبر به‌­سوی مشرق می­‌وزید ایستاده بود و از وزش این نسیم به شوق می‌­آمد. نویسندگان ایرانی وقتی در برابر این نسیم قرار گرفتند، ناگزیر راه دیرینه‌­ی خویش را به یک‌­سوی نهاده و به ساده­‌نویسی و واقع­‌گرایی متمایل شدند؛ و همین مسیر بود که به به‌وجودآمدن آثاری همانند سیاحت­‌نامه­‌ی ابراهیم بیگ و مقالات چرند و پرند ده‌خدا انجامید.

اما کار شاعران چنین نبود. از آغاز، اختلاف نظر در بین شاعران و شیوه­‌ی ایشان دیده می­شد. بنابراین هر دسته‌­ای از شاعران راهی را برگزیدند، که آن‌­ها را می­‌توان به چند گروه تقسیم کرد. از گروهی که حاضر به کنارگذاشتن قالب‌­های کهن نشدند و در همان قالب‌­های قدیمی اندیشه­‌های جدید خود را مطرح کردند تا دسته‌­ای که کوشیدند در قالب و شیوه‌­ی دیگری شبیه به نمایش‌­نامه، حرف‌­ها و اندیشه‌­های خود را منعکس کنند. در بامدادِ بهمن‌­ماه بیش‌­تر در مورد این موضوع گپ خواهیم زد!

 

 

در شماره­‌ی پیشین بامداد، وضع ادبِ فارسیِ پیش از مشروطه را شرح دادیم و نگاهی کوتاه به چندی از عوامل تاثیرگذار بر دگرگونی آن انداختیم. هم‌­چنین قرار بر این شد تا در این شماره به­‌صورت مبسوط­‌تر به چه­‌گونگی تحول شعر معاصر فارسی بپردازیم. در آن‌جا آوردیم که اختلاف نظر در بین شاعران و شیوه‌­ی ایشان باعث شد تا هر دسته‌­ای از آن‌­ها راهی متفاوت را برگزینند. در این نوشته سعی بر این است تا مسیرهای متفاوتی که توسط شاعران آن دوره انتخاب شد را دسته­‌بندی نماییم.

یک. آن­‌هایی که در قالب قصیده‌­های کهن و با پی‌­روی از همان سنت‌­های دیرینه، اندیشه‌­های اجتماعی و تازه‌­ی خود را در شعر آوردند. از پی‌­روان این روش می‌توان به میرزا آقاخان کرمانی اشاره کرد. او در کتاب خود به­‌نام «سالاریه» که به تقلید از شاه‌نامه سروده، کم­‌وبیش انتقادهایی از اوضاع اجتماعی روزگار خود دارد؛ هرچند شعرش کمی سست و ناتن‌درست می­‌نماید. شاعر دیگری که با فاصله‌­ی کمی در همین دوره می‌­زیسته و در شعرهایش خواست‌­های اجتماعی و سیاسی وجود دارد و از پی‌روان سنت‌­های کهن است، ادیب نیشابوری است؛ که متاسفانه بیش‌­تر شعرهای او از میان رفته و فقط دیوان کوچکی از وی به‌­چاپ رسیده‌است. اما نمونه‌­ی کامل این دسته از شاعران، ادیب‌­الممالک فراهانی است. او به­‌خوبی تلاش کرد تا افکار انتقادی و سیاسی خود را در قالب قصیده و به همان شیوه­‌ی پیشینیان بازگو کند. وی هم­‌چنین می‌کوشید تا از کلمات فرنگی که به‌­تازگی داخل زبان فارسی شده‌بودند، استفاده کند و گویا این کار را نوعی تجدّد و تازه‌­جویی در ادب می­‌شمرده‌است. از شعرهای انتقادی ادیب‌­الممالک می‌­توان به قصیده‌­ای که به مناسبت بمباران مجلس شورای ملی و کشته­‌شدن سید جمال‌­الدین واعظ اصفهانی و دیگر آزادی‌­خواهان سروده است، اشاره کرد:

امروز که حق را پی مشروطه قیام است          بر شاه محمدعلی از عرش پیام است

این طبل­‌زدن زیر گلیم‌ت ندهد سود          چون طشت تو بشکسته و افتاده ز بام است

و از نمونه‌­های دیگر شعر او که در آن برای استعمال کلمه­‌ها و اصطلاح­‌های فرنگی کوشش شده‌است، این قصیده‌­ی اوست:

خدا رحمت کند مرحوم حاج‌­میرزا آقاسی را          ببخشد جای آن بر خلق، احزاب سیاسی را

ترقّی، اعتدالی، انقلابی، ارتجاعیّون          دومکراسی و رادیکال، عشق اسکناسی را

اونیورسیته و فاکولته در ایران نبُد یارب          کجا تعلیم دادند این گروه دیپلماسی را؟

دو. دسته­‌ی دیگر از شاعران این دوره کسانی بودند که از قالب‌­های متداول و نیمه‌متداول قدیم استفاده کردند؛ اما کوشیدند تا زبان شعر خود را کاملن ساده و عامیانه سازند. باید سید اشرف­‌الدین حسینی گیلانی را، که بیش‌­تر مسمط و مستزاد می‌­سرود، یکی از دو-سه ­نفری بشماریم که در راه سادگی زبانِ شعر در آن دوره کوشش بسیار کرده‌­اند و از زبان محاوره‌­ای مردم در شعر خویش بسیار سود جسته­‌اند. به‌­عنوان مثال، وی درباره­‌ی محمدعلی­‌شاه و پس از خلع از سلطنت می­‌گوید:

«ممدلی» تکیه به قول و غزل روس نمود

ترک ناموس نمود

اما سادگیِ بیان و نزدیکی به حدودِ طبیعیِ زبان، در شعر ایرج­‌میرزاست که به حد کامل‌­تر و ذوق‌­پسندتری می‌رسد. ایرج کلمه‌­های عامیانه و تعبیرهای مردم را در شعرِ خود به‌­حدی استادانه به‌­کار برده که مایه‌­ی شگفتی هر خواننده‌­ای است. البته کارهای ابتدایی او این‌­گونه نبود و وی در نیمه‌­ی دوم زندگی خود به این شیوه گرایید. بیش‌­تر آثار مشهور او، که از شاه‌کار­های این دوره از ادبِ ما به‌­شمار می­‌روند، همگی دارای بیانی نزدیک به شیوه‌­ی بیان عامه­‌ی مردم هستند. ایرج در «عارف‌نامه» که اوج زیبایی شعر او به‌­شمار می‌­رود و مرحله‌­ی تکاملی این شیوه را در شعر وی نشان می‌­دهد، از زبان زنی که حجاب می‌­گرفته، می‌گوید:

چه لوطی­‌ها در این شهرند، واه‌­واه!          خدایا دور کن، الله الله!

به من گوید که چادر وا کن از سر          چه پررویی‌­ست این! الله ­اکبر!

برو گم شو، عجب بی‌­شرم و رویی!          چه رو داری که با من هم‌­چو گویی!

و می‌­بینیم که این سادگی کلام و توجه به شیوه­‌ی بیان عامه را تا آن‌­جا پیش برده که اگر بخواهیم سخنان او را به نثر بنویسیم، جای کم‌­تر کلمه‌­ای تغییر می‌کند.

سه. دسته‌ای دیگر از شاعران این دوره به تصنیف‌سازی پرداختند. البته تصنیف‌سازی در گذشته در میان عامه‌ی مردم رواج داشته، اما در دوره‌ی اخیر رنگی خاص به خود گرفت و اهل ادب به آن رغبت بیش‌تری پیدا کردند، تا به امروز که شاهد گسترش روزافزون این شعبه از شعر فارسی هستیم. در باب تصنیف ابتدا باید از میرزا علی‌­اکبر شیدا یاد کنیم. کسی که با این‌که تصنیف­‌هایش دارای مضامین عاشقانه است، اما به‌­دلیل این‌که با موسیقی آشنایی درستی داشته، رنگ و بوی جدیدی به تصنیف بخشیده و درحقیقت تحولی به‌­وجود آورده‌­است. پس از او، نوبت به عارف قزوینی می‌­رسد. تصنیف‌­های وی، که شناخته‌شده‌ترین تصنیف­‌های زبان فارسی‌­ست، سرشار است از روح ملیّت و عشقی تا مرز جنون به ایران.

گریه را به مستی بهانه کردم

شکوه­‌ها ز دست زمانه کردم

آستین چو از چشمِ تر گرفتم

جویِ خون به دامان روانه کردم

تصنیف­‌های عارف از لحاظ فنی دارای اهمیت بسیار است و به­‌قول روح‌­الله خالقی از نظر روانی و زیبایی نغمه‌­ها، ارتباط و پیوستگی آهنگ و شعر و ابتکار وی در واردکردنِ مضامین اجتماعی به تصنیف در درجه­‌ی نخست اهمیت قرار دارد. علاوه بر تصنیف، وی غزل­‌هایی آمیخته به مضامینی همانند سیاست و عشق نیز دارد:

ای دیده خون ببار! که یک ملتی به خواب          رفته­‌ست و من دو دیده‌­ی بیدارم آرزوست

بیدار هرکه گشت در ایران رود به دار          بیدار و زندگانیِ بی­‌دارم آرزوست

اما در این شیوه از غزل، فرد دیگری از هم‌­عصرهای او توفیق بیش‌­تری داشته‌است و او کسی نیست جز فرخی یزدی. برخلاف غزل عارف که عمومن سست و گاه از نظر ادبی غلط است، فرخی زبانی فصیح‌­تر و روان‌­تر و درست‌­تر دارد. غزل‌­هایی هم‌­راه با اندیشه­‌های تند سیاسی و احساسات سرکش اجتماعی. اگر بخواهیم برای هریک از انواع شعر در این دوره مظهرِ روشنی نام ببریم، بی‌شک فرخی را باید در اوج غزل سیاسی بدانیم. او که سخت به انقلاب سوسیالیستی گرویده بود، هم­واره کوشش خود را در راه ایجاد این انقلاب صرف می‌کرد:

در کهن‌­ایرانِ ویران انقلابی تازه باید          سخت از این سست­‌مردم قتل بی­‌اندازه باید

می­‌کند تهدید ما را این بنای ارتجاعی          منهدم این کاخ را از صدر تا دروازه باید

یا

نای آزادی کند چون نی نوانی انقلاب          باز خون سازد جهان را نینوای انقلاب

انقلاب ما چو شد از دستِ ناپاکان شهید          نیست غیر از خونِ پاکان خون­‌بهای انقلاب

چهار. گروه اندک دیگری از شاعران این دوره، کسانی هستند که کوشیده‌­اند در قالب و شیوه­‌ی دیگری شبیه به نمایش‌­نامه، اندیشه‌­های خود را منعکس کنند. مشهورترینِ این شاعران، عشقی است. وی از شاعران جوان و تندرو این روزگار است. او در منظومه­‌ی «کفن سیاه» می­‌گوید:

در تکاپوی غروب است ز گردون خورشید

دهر مبهوت شد و رنگ رخ دشت پرید

دل خونین سپهر از افق غرب دمید

چرخ از رحلت خورشید سیه می‌­پوشید

که سر قافله با زمزمه و زنگ رسید

در حوالی مدائن به دهی

دهِ تاریخیِ افسانه‌­گهی.

این­‌چنین کارهای عشقی از نخستین گام­‌های تحول در معنی واقعی است؛ اما چنان نیست که بتوانیم او را بنیان‌­گذار این تحول بدانیم، زیرا وی در منظومه‌­ی «سه تابلوی مریمِ» خود نظر به «افسانه»­ی نیما یوشیج داشته و گویا افسانه را نیز یک‌­بار در روزنامه‌­ی خود چاپ کرده‌است. شعر عشقی به­‌دلیل جوانی و ناآزمودگی او خام است و غلط­‌های فاحش ادبی بسیاری در آن دیده می­شود؛ اما روح آفرینش‌­گر و پرخاش­‌جوی او باعث می­‌شود تا در نگاه نخست عیب­‌های فراوان شعر او را نادیده بگیریم.

پنج. تا کنون از شاعرانی نام بردیم که از حدود قالب‌­های کهن و معین شعر فارسی گام بیرون ننهاده بودند. از این دسته که بگذریم، به گروهی از شاعران بزرگ این روزگار برخورد می‌­کنیم که کوشیده‌­اند تا قالب‌­های تازه‌­ای در شعر فارسی پدید آورند. البته بیش‌­تر این قالب‌­ها را باید نوعی تفنّن دانست؛ زیرا به‌­جای آن­‌که شاعر را از قیود رهایی بخشد، وی را بیش‌­تر اسیر قافیه می‌کرد. با این همه باید پذیرفت که همین کوشش­‌ها بود که مسیر اصلی شعر امروز فارسی را تعیین کرد. نیما یوشیج زمانی که احساس کرد در وزن‌­های عروضی قدیم نمی‌­توان قالب تازه­‌ای –که ظرفیت احوال و احساسات شاعرانه و اصیل را به آزادی داشته باشد- به‌­وجود آورد، کوشید تا در عروض فارسی تجدید نظر کند. از جمله شاعرانی که تفنّن­‌هایی در قالب شعر ایجاد کردند، باید این افراد را نام برد: ده‌خدا، بهار، لاهوتی، جعفر خامنه­‌ای، یحیا دولت‌­آبادی، رشید یاسمی و نیما.

از نمونه­‌های کوشش در راه ایجاد قالب جدید می­‌توان از شعر «به وطن» جعفر خامنه‌­ای نام برد، که به‌­قول ادوارد برون از نظر قافیه‌­بندی قابل­‌توجه و بی­‌سابقه است:

هر روز به یک منظر خونین به در آیی

هر دم متجلّی تو به یک جلوه‌­ی جان­‌سوز

از سوز غم‌ت مرغ دل‌م هرشب و هرروز

با نغمه­‌ی نو تازه کند نغمه­‌سرایی

شاعر دیگری که در این قالب چند شعر خوب و موفق گفته، ملک‌­الشعرای بهار است. بهار در قصیده‌­سرایی در ردیف دو-سه شاعر نخست زبان فارسی‌­ست. بی­‌گمان از قرن ششم به بعد، شاعری در قصیده به عظمت او نیامده‌­است. با این همه، قطعه‌­هایی که در این قالب گفته، قابل تامل­‌اند:

بیائید ای کبوترهای دل­‌خواه

بدن کافورگون، پاها چو شنگرف

بپرّید از فراز بام و ناگاه

به­‌گرد من فرود آیید چون برف

در این بین شاعرانی همانند یحیا دولت­‌آبادی هم بودند که کوشیدند تا در چند قطعه از وزن عروضی صرف­‌ِنظر کنند و در وزن هجایی شعر بسرایند:

صبح­‌دم پیمانه شد از خفتن لب­‌ریز

جام بیداری در کف کج‌دار و مریز

خواب با چشمان‌م در جنگ و گریز

نه خواب بودم، نه بیدار

نه مست بودم، نه هشیار

می‌­دانیم که ساختمان طبیعی هر زبانی نوعی وزن خاص را می‌­پذیرد. چنان‌­که در فارسی و عربی وزن عروضی طبیعی است، در زبان‌­های دیگر انواع دیگرِ وزن وجود دارد. با توجه به ای‌ن­که برای ایرانیان احساس وزن‌­ها، به‌­جز وزن عروضی، دشوار است، می‌­بینیم که در این قطعه برای ما ایرانیان وزنی احساس نمی‌شود. همان‌­گونه که قابل­‌انتظار بود، این آزمایش نیز توفیقی نیافت و حتی سراینده­‌ی آن نیز دیگر به سرودن این نوع شعر نپرداخت.

این گروه از شاعران که نام بردیم، هرکدام بر سر آن بودند تا تحولی در شعر ایجاد کنند؛ اما اصل کار بیش‌­تر آن­ها همان اسلوب ادبیات کهن بود و چنان­‌که دیدیم، با تسلیم در برابر اصولِ آن، این کار ناشدنی است. تنها کسی که معنی درست تحول را درک کرد نیما یوشیج بود. او در تمام زمینه­‌های شعر فارسی تجدیدنظر کرد، هم از نظر معنی و هم از نظر فرم. وی کار خود را با مطالعه و بررسیِ تاریخ نهضت‌­ها و تحولات شعر در خارج از ایران شروع کرد. تازگی شعر نیما برای نخستین‌­بار در «افسانه» به­‌روشنی دیده می‌­شود و پس از آن هم هرچه سروده تازه و بدیع است. حاصل کار وی چنان است که شعر نویِ او در موضوعات کهنه نیز بسیار بدیع می­‌نماید و این یعنی تجدّد در شعر، به معنی درست کلمه. روی­‌هم‌­رفته، می­‌توان گفت که او در مسائل کلی شعر، همانند وزن، قافیه و زاویه‌­ی دید تجدیدنظر می‌­کند و به استقلال شعری مطلوبی می­‌رسد.

منبع:

با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن

عکس نخست: از مجموعه‌ی «تنه‌ی درختان» اثر سهراب سپهری

عکس دوم: نیما یوشیج در حیاط خانه‌اش

 

پی‌نوشت: این متن در دو قسمت در شماره‌ی آذرماه و بهمن‌ماه نشریه‌ی بامداد (زیر نظر کانون شعر و ادب دانش‌گاه شریف) چاپ شده. (در امتحانات دی‌ماه بامداد منتشر نمی‌شود!)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۰۹
امید ظریفی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">