عام بیاید، خاص کنیدش
جلالالدین محمد بلخی در بیت هفتم غزلِ هزار و دویست و هشتادمِ دیوان شمس میفرماد:
عام بیاید، خاص کنیدش
خام بیاید، هم بپزیدش
در تفسیر این بیت، شرحهای بسیاری آمده است که مهمترین آنها بدینگونه است که چون مولانا این غزل را از رویِ دلتنگی برای شمس تبریزی، که از برای آزار و اذیت حاسدان برای مدتی از قونیه خارج شده است، سروده و غرضش هم این بوده که لطافت و صباحت و استغنایِ رفتارِ شمس را به حاسدان بنماید، پس مفهوم و محتوای این بیت هم بدین صورت است که هر عوامی که از روی قیلوقال و توهم وارد دایرهی مستی شود باید به جرگهی سالکان و خاصان درآید و در طیِ طریقِ سلوک خامی خود را فروگذارد، پخته شده، به تکامل روح رسد.
اما دریغ از افرادِ بیخرد و جاهل و سفیه که همچه کلمات دونی را تفسیر مینامند. با کمی دقتِ نظر به سادگی میتوان دریافت که در این غزل، مولانا به آن دسته از دانشجویان فیزیکی اشاره دارد که تمایل دارند درس نسبیت عام را بدون گذراندن نسبیت خاص، بردارند! از همینرو به آموزش دانشکده توصیه میکند که اگر دانشجویی غافل خواستار این شد که نسبیت عام را بردارد، بیدرنگ آن را تبدیل به نسبیت خاص کنید و او را از خامی و جهالت خود بیرون آورده، پخته سازید، بفرستید برود دودوتا-چهارتایش را بخواند!
+ از اینجا بشنویدش!