سری پنجم خاطرات کوتاه
نُه. کوچیک که بودم (بازم حول و حوش اوایلِ ابتدایی) فکر میکردم چک کردن پاسپورت برای خروج از کشور حتمن باید لبِ مرز انجام بشه! به همین دلیل تصور میکردم کسایی که زمینی سفر میکنن، دم مرز پیاده میشن و از یه اتاقک کوچیک، که توش پاسپورتها رو چک میکنن، رد میشن و میرن توی اون یکی کشور و بعد مسیرشون رو ادامه میدن. اما هرکار میکردم نمیتونستم بحث چک کردن پاسپورت توی سفرهای هوایی رو برای خودم هضم کنم و به نتیجه برسونمش. توی یه بازهی زمانی خیلی فکر کردم به این موضوع و به ترتیب فرضیههای زیر رو برای خودم دادم:
یک. وقتی هواپیما به مرز نزدیک میشه، مهماندارها میان و همونجا توی هوا پاسپورتها رو چک میکنن! :-| مدتی با این فرضیه خوش بودم تا اینکه به این مشکل برخوردم که خب اگه یه نفر پاسپورتش اوکی نبود، چی میشه؟! هواپیما رو برمیگردونن به فرودگاه مبدا؟ یا مثلن مسیر رو ادامه میدن و وقتی رسیدن به مقصد، اون طرف رو با یه پرواز دیگه برمیگردونن؟ اگه کل پرواز پاسپورتشون مشکل داشت چی؟ خلاصه این سوالها و دهها سوال دیگه باعث شد که به این نتیجه برسم که این فرضیهام نمیتونه چندان درست باشه! پس رفتم سراغ فرضیهی بعدی...
دو. لبِ مرزِ کشورها یه فرودگاههای کوچیکی تعبیه شده که هواپیما اونجا میشینه، بعد مسافرها پیاده میشن و میرن توی همون اتاقکه و پاسپورتهاشون چک میشه و بعد از اینکه وارد خاک اون یکی کشور شدن، دوباره سوار همون هواپیما میشن و به راه خودشون ادامه میدن! :-| یه چند مدتی هم خودم رو با این فرضیه راضی کردم تا بالاخره به این مشکل رسیدم که فرض کن از ایران بخوایم بریم ژاپن! خب از هزارتا کشور باید رد بشیم و هر بار هم باید برای ورود به هرکدومشون لب مرز فرود بیایم تا پاسپورتهامون رو چک کنن و بتونیم دوباره به مسیرمون ادامه بدیم. اینقدر در نظر خودِ اونموقعم فرآیند حوصلهسربر و کمبازدهی بود که مجبور شدم این فرضیهام رو هم رد کنم!
خلاصه که یک روز بالاخره مشکلم رو با خونواده در میون گذاشتم و بعد از مدتها تفکر و تاملِ بسیار فهمیدم روندِ کار چطوریه (-:
درسِ اخلاقی: گاهی به نتیجه نرسیدنهامون به خاطر فرضهای اولیهی اشتباهیه که داریم! اونها رو درست کنیم، بقیهاش حله!
دَه. فکر کنم خود نُه به اندازهی دو تا خاطره میارزید! علی برکت الله...