ش ر ی فِ ز ی ب ا یِ م ن
دیروز یکی از بهترین روزهای دانشگاه بود. سهشنبهها تنها کلاسی که مجبورم برم اندیشه یکِ ساعت 8 صبحه. اون هم برای اینکه حضور و غیاب داره. (-: با خودم گفتم که ساعت 9ونیم که کلاسم تموم شد برمیگردم خوابگاه تا به کارهام برسم. برای همین نه کتاب و دفتری برداشتم و نه لپتابم رو. ناهارم رو هم گذاشتم توی صف خرید که یکی دیگه بره بگیره. وارد دانشگاه شدم. روزنامهی دانشگاه (که شنبهها و سهشنبهها چاپ میشه) رو از روی یکی از مینیکیوسکها برداشتم. بیشتر مطالبش مرتبط بود با برنامههای امروزِ دانشگاه. دومین رویداد «شریف زیبای من». کلاسم تموم شد. از اِبنِس (بخوانید: ساختمان ابنسینا) رفتم انجمن. (بخوانید: انجمن علمی دانشکده فیزیک) با بچهها در مورد فیلترینگ تلگرام (لعنتالله!) صحبت کردیم. بعد از چند دقیقه خداحافظی کردم و راه افتادم که برگردم خوابگاه. اما انگار برنامهها شروع شده بود! 3 تا اجرای تئاتر خیابانی از ساعت 10 صبح تا 1ونیمِ بعدازظهر، صخرهنوردی روی دیوارهای ابنس، فوتبال حبابیِ سالن جباری، مسابقهی دوی دور دانشگاه، ایستگاه نقاشی روبهروی دانشکده کامپیوتر و جشنِ سالن جابر مقداری از برنامهها بود. به اینها رفع اشکال فیزیک یکی از بچهها و صحبت نسبتن مفصل با مهدی [رسولی] رو هم اضافه کنید، نتیجهاش این میشه که به جای ساعت 9ونیم صبح، ساعت 7ونیم غروب برگشتم خوابگاه!
پ.ن1: دیروز به خیلی از کارهام نرسیدم، ولی یکی از بهیادموندنیترین روزهای دانشگاه بود.
پ.ن2: مشتاق دورهمی بلاگرانهی نمایشگاه کتابم. جمعه است. مینویسم ازش.