سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ب.ظ
چند شعر و لطیفه فیزیکی
به نام خداوند فیزیک دان
پدید آورنده طول و جرم و زمان
خدایی که از ذره ای چون فوتون
جهان را به نورش پی افکند بن
***
دیشب به خواب رفتم در عالم کوانتا
در بین موج و هسته، در داخل اتمها
در هسته خفته بودند جمعی ز نوکلئون ها
بر گردشان دویدم همچون الکترون ها
روی مدار بوهری آرام می خزیدم
فارغ زهرچه تابش یا ریزش اتم ها
باجنبشی جهیدم رفتم مدار بالا
وقتی که باز گشتم آزاد شد فوتون ها
***
ای صاحب کرامت شکرانه ی نسبیت
روزی تفقدی کن آلبرت بی نوا را
مدیر به خود نپوشید این خرقه ی می آلود
گر تو نمی پسندی کامنت ده ما را
***
یه روز دانشمندا داشتن با هم قایم موشک بازی می کردن. انیشتن چشم می ذاره و نیوتن میره پشت سر انیشتن یه مربع به ضلع یک متر می کشه و توی اون مربع می ایسته! وقتی شمارش انیشتن تموم میشه بر می گرده و نیوتن رو می بینه! میگه: نیوتن! سوک سوک! نیوتن میگه: من نیوتن نیستم! مساحت این مربع 1 متر در 1 متر، میشه 1 متر مربع و من هم که روی این مربع ایستادم! بنابراین نیوتن بر متر مربع میشه "پاسکال" ...
۹۲/۰۸/۰۷