امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی
يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۵۸ ب.ظ

(:

سلام...

این مطلب reshare پستی است که حدود یک هفته پیش در اینستاگرامم گذاشتم! شب اعلام نتایج...

 

بسم الله الرحمن الرحیم...
اول: وقتی محمدمهدی جهان آرا نقره شد، توی وبلاگش نوشت: "طلا واسه مرد حرومه مومن (-: "
حالا فکر کنم مقدار مردیت ما تا حدیه که نقره هم واسمون حروم شده!
برنز شدم...
دوم: روزی که تصمیم گرفتم المپیاد بخونم رو خوب یادمه! شروعش کردیم و 3 سال با تلخی ها و شیرینی هاش (آخری بیشتره!) ساختیم و بالاخره امروز رسیدیم به آخر راه. میتونست امروز آخرش نباشه ولی خدا خواست که باشه و ما هم که کاری جز شکرش از دستمون بر نمیاد...
(البته طبیعتن منظور از آخر راه، حضور نداشتن در دوره طلاعه، وگرنه...!)
سوم: از روزی که شروع کردم تا 2-3 روز پیش امید طلا داشتم ولی نشد! و دقیقن خودم با گوشت و پوست موقع تصحیح ها حس کردم که شدم مصداق دقیق این مصرع:
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود...
البته تا حد خوبی باید تعریفمان از "نشدن" مشخص باشد. و طبق تعریف من "نشدن"ی وجود ندارد! یعنی اگر گاهی هم نمیشود به خاطر حکمتش است و جایی دیگر قرار است "بشود" در حد المپیک!
چهارم: نمیدانم باید خوشحال باشم یا ناراحت از اینکه طلا نشدنم به خاطر سوتی های عجیبم بود! ناراحت از اینکه الکی الکی حیف شد و خوشحال از اینکه لاآقل این دلداری برای خودم باقی می ماند که حداقل سوادش بود!
پنجم: بالاخره دوران دانش پژوهی ما در المپیاد هم تمام شد و دوره هم گذشت و به غیر از این 2-3 روز اخیر که طبیعتن حالم چندان خوب نبود، خاطره ی خوشی از خودش به جا گذاشت. ان شاءالله نتیجه ی آخرش برای آیندگان بهتر باشد.
ششم: و به شکرانه ی تمام نعماتش در طول زندگی، از بودنم تا طلا نشدنم، فردا بعدازظهر عازم مشهدم. نائب الزیاره همگی...
و ای کاش بتوانیم دنیایمان را به اندازه ی گوشه ی کوچکی از صحن قدسش بزرگ کنیم!
هفتم: در آخر با تمام این اوصاف خدایا شکرت (-:


#طلا_نشدن_زمین_خوردن_نیست
ولی اگر هم باشد
#گاهی_زمین_خوردن_هایمان_به_خاطر_این_است_که_برخواستن_را_یاد_بگیریم...

 

 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۸
امید ظریفی

نظرات (۱۴)

سلام
تبریک به خاطر مدال
مهم مسیره دیگه طبیعتن آخرش خیلی مهم نیست... یا لااقل باید تلاش کنیم که مهم نباشه(این که مهم نیست خیلی ایده آله. میشه واسه رسیدن بهش تلاش کرد). 
به خاطر همینه که میگن:
"ما مأمور به وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه"
آخرش هم:
خدا کشتی آنجا که خواهد برد/ اگر ناخدا جامه از تن درد
برد کشتی آنجا که خواهد خدا/ اگر جامه از تن درد نا خدا
یا علی
پاسخ:
 (-:
سلام دوست عزیز
مطمئن باش اینکه شما برنز شدی مشکل از شما نبوده کلا.چون تا حدی از سواد شما خبر دار بوده ام:)در تالار ایرانفو.
مشکل از جا""ها"""ی دیگس.....
که خود شما هم بهتر میدونی...
و ارزش آدم از اون تیکه حلبی خیلی بیشتره...
پاسخ:
(-;
سلام
تبریک میگم 
درسته که برنزه و طلا نیست، اما مهم تر اینه که شما از بین چندهزار آدم موفق شدی که برنز بگیری
یه سوال داشتم، شما تو این سه سال درس مدرسه رو هم با وسواس و کامل میخوندید یا اینکه مث خیلیا در حد قبولی میخوندید؟
پاسخ:
سلام...
ممنون!

در حد پاس نه! برای ۱۸ به بالا حدودن...
۰۲ مهر ۹۵ ، ۰۲:۲۷ رامین جعفرزادگان
سلام.
تلاش و کسب مدال رو بهتون تبریک میگم. به امید موفقیتهای بیشتر و پررنگتر.
مطمئنا مسیری که در راستای مطالعه ی عمیقتر مباحث پیمودی و ممارست در کار و برنامه ریزی و مطالعه ( طی این سه سال)  در آینده برات راهگشا خواهد بود.
همیشه شاد و پیروز باشی

 

پاسخ:
سلام...
(-:
۲۳ مهر ۹۵ ، ۱۶:۰۴ علی شیرالی
سلام
تبریک! خیلی هم تبریک!
چقدر خوب بود این متن! احسنت.
اینقدر خوب که الان نصیحت خاصی به ذهنم نمیرسه (:
انشاا... خبر موفقیت های آتی در کنکور. از کوتاهی های شریف هم در اعمال سهمیه احتمالا مطلعی، پس حسابی بخوان، بدون امید به مدال ): ولی المپیادی ها اینقدر خفنند(به خصوص فیزیکی هایشان!) که تو همین مدت میترکانند! D:
موفق باشی
.
.
.
 عجب بلاگ خبی هم داری (:
پاسخ:
سلام آقا...
بسیار ممنونم! پیامتون خودش روحیه‌ای بود (-:

بله، ان شاءالله که کارمون رو میکنیم که کارمون دیگه به سهمیه نکشه...
بازم تشکر (-;
۰۳ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۲ AmirReza PoorAkhavan
سلام و معذرت شدید به خاطر این که دیر دیدم پست حضرت عالی رو.
اولن که من خودم از «حرف‌های به ظاهر خوشگل» بقیه خیلی اعصابم خرده، کسایی که می‌گن « مدال مهم نیست » یا « بزرگ می‌شی یادت می‌ره» یا « همه می‌دونن تو چقدر خفن بودی » یا « پیش می‌آد، تو اولین یا آخرین نفر نیستی».
همه‌ی این حرفا درستن، شکی نیست؛ 
ولی می‌فهمم دردتو، 
می‌دونم یه حسی هست که فقط وقتی طلا رو بگیری ارضا می‌شه ...
می‌دونم این زخمیه که خوب نمی‌شه ...
می‌دونم وسط کلاسا و درسا یه دفعه یادش می‌افتی و گریه‌ت می‌گیره ...
نمی‌خام چیزی بگم که آروم شی، صرفن می‌گم بسوز و بساز.
چند روز پیش داشتم با یکی از بچه‌ها (از همینایی که سوال می‌گیرن و سوال می‌پرسن و اینا ...) حرف می‌زدم:
گفتم :‌ «آرپای بی طلا به چه درد می‌خوره ؟»
گفت : «طلای بی آرپا به چه درد می‌خوره ؟»
شاید تو و امثال تو که حقشون شاید طلا بوده و نشدن، طلا نشده باشن، ولی در یادها می‌مونن ...
من همیشه می‌گفتم : «من به‌دنیا اومدم که طلا بگیرم»
و می‌دونی الآن چی می‌گم ؟ «همه عمر بر ندارم سر از خمار مستی / که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی»
داستان ما، مثل کسایی نیست که هدفشون صرفن طلا بوده، من، به شخصه واقعن المپیاد رو دوست داشتم و دارم، همینه که هنوز که هنوزه، استراحتم رو به کد زدن و جمع کردن سوال و کارای المپیادی دیگه می‌گذرونم.
خلاصه که بسوز و بساز، که شاید این امتحانی‌ست از طرف خدا ...
پاسخ:
سلام...
خودت میدونی که این تاخیر برای تایید نظرت برای این بود که یه جواب مفصل بهت بدم (-: ولی خب واقعن وقتش نشد. حالا که مقداری وقت هست، مقداری مینویسم...
ما که حرف‌هامون رو با هم زدیم در این مورد چندین و چند بار (-: اما فقط در همین حد که بر خلاف حرف تو من بسیار خوشحالم که برنز شدم! چون میدونم و مطمئنم که صلاحم بوده. اگه منطقی هم نگاه کنیم رنگ مدال هیچ تاثیری روی هیچی نداره! حتی قیمت کلاس المپیادی که واسه ملت میذاری!
پس فقط همین که من وسط درسام یاد این نمی‌افتم که طلا نشدم! یاد این میفتم که ۳ سال لذت بردم و به جای گریه کردن خداروشکر میکنم!
باور کن شعار نیست! باور کن (-;
۱۴ آبان ۹۵ ، ۲۲:۳۹ عطیه سادات پورسجادی
خیلی مبارکتون باشه آقای ظریفی.ما دوره هم جا ماندیم چه برسه به مدال!😅 سال تحصیلی خوبی داشته باشید.
پاسخ:
ممنون...
شما هم همینطور...
سلام وإن شاالله.درادامه ی مسیر هم موفق و راضی،باشید: راستش من ی،سوال واقعا مسخره دارم!فقط قبلش ی نکته ای رو بگم اینک شما منو نمیشناسید منم هیچی نیستم  پس اگ این وسط ی ویژگی از خودم گفتم قطعا هدفم تعریف از خودم نیس!ممتاسفانه یا خوشبختانه کسایی ک توی مسیر المپیادمنو دیدن مثلا معلمام خیالشون از قبولی مرحله دومم100درصد راحت بود وسرامتحان پس از مدت هااا توی،زندگیم استرس،گرفتم فوقع ما وقع:) الان طبیعتا ناراحت نیستم و میبینم برآیند اتفاقی  ک این 2،3سال برام افتاد اینقد مثبته که برگردم هم این مسیر لذت بخش رو طی خواهم کرد  اما بازم ته دلم بعضی وقتااز استدلالای خودم راضی نمیشم و ب خودم میگم باشه کلی حال کردی ولی تهش این شد که تو طلا نشدی که هیچ ،ختی دوره هم نرفتی !شما کلا همیشه خیلی منطقینظر میدید و خواستم بدونم اگه جزو ادمایی هستید که ب طور قاطع!نظرتون اینه که مدال مهم نیست چه رنگش چه گرفتن یا نگرفتن (مسیله این است!!) چه جوری فک میکنید که این فکرتون ثابته؟!ینی واقعا از ته دلتون ب این اعتقاد داریه که مثلا منی که قبول نشدم دتوی،ی نگاه دراز مدت چیزیو از دست ندادم؟!(پ ن:دراز مدترو ازین حهت گفتم که شرکت توکلاسایی که ادمایی هستن که برا فهمیدن فیزیک زحمت کشیدن رو حداقل توی،ی نگاه کوتاه مدتی قطعا از دست دادم !)
بعد کلا یکی از دوستانم که المپیاد شیمی،بود میگفت که وقتی توی،ی جمع المپیادی هستی و قبول نشدی توی اون جمع احترامی رو که برای،بقیه قایل هستن برای تو نیستن ،من.زیاد متوجه این موضوع نشدم ولی اگ واقن اینطوریه عاخه منطقیه؟!؟
پاسخ:
یک و سال یک ماه از پیامت میگذره که من دارم جواب میدم بهش! پس احتمالن نمیخونی جوابم رو! پس بماند...
جوابم به «یه نفری» رو بخون!
عشق = المپیاد
زیبا ترین تجربه من.... حتی اگر همه دنیا بهم بگن نمیتونم من باز تلاشم رو بیشتر خواهم کرد....
هر چقدر شکست بخورم هرچقد سختی بکشم نا امید نخواهم شد بلکه بیشتر برای رسیدن بهش ترغیب میشم و بیشتر برای رسیدن بهش تلاش خواهم کرد....
این متن یه انگیزه خوب بود برای تمام روز هایی که سخت و تلخ گذشتند... 
اما این تلخی مطمئنم ادامه نخواهد داشت....نتیجه اش هرچی که خدا خواست و شد چیزی برای از دست دادن نیست فقط یه لذت بی انتها است...

سلام
خبری نیست ازت دیگه؟!
پاسخ:
سلام...
به حرفت گوش کردم و برگشتم!
۰۸ مهر ۹۶ ، ۲۱:۱۹ سید پارسا
سلام آقای ظریفی.
شما چه قدر وقت برای المپیاد میگذاشتید؟ درسهای دیگر چطور؟
آیا میتوانستید در سایر درسها نیز موفق باشید؟
با تشکر.
پاسخ:
جوابم به "ناآشنا!" رو بخون (-:
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۸ سید پارسا
سلام آقای ظریفی.
من تو این مدت خیلی به وبلاگتون سر میزدم و الان هم سر میزنم. 
ممنون میشم جوابم رو بدید.

پاسخ:
سلام...
میانگین مطالعه‌ی روزانه‌ی من توی 3 سالی که المپیاد خوندم رو اگه در نظر بگیری، احتمالن یه چیزی بین 7ونیم تا 8 ساعت میشه. در مورد درس‌های مدرسه هم فقط این نکته که اگه بخوای بخونیشون و به موقع‌اش سفت کار کنی کلن مشکلی برات ایجاد نمی‌کنن... 
۰۴ دی ۹۶ ، ۱۵:۴۴ سید پارسا
متشکرم.
پاسخ:
خواهش می‌کنم...
جواب پیام به "نا آشنا!"  رو یه نفر که دقیقا همون سوال رو داره ، میخواد بخونه
حس جواب دادن بود ، ممنون میشم بنویسید
پاسخ:
پس جواب شما و نا آشنای جان! (-:

1. تا قبل از اینکه بیام دانش‌گاه، نظرم همونی بود که قبلن بارها گفتم و نوشتم. یعنی اینکه مدال تاثیر چندانی روی آینده‌ی آدم نداره. این جمله یه جهت‌دهیِ این سمتی داره که یعنی اگه مدال داشته باشی یا نداشته باشی فرقی نداره. خب این غلطه. البته برای رشته‌ی خودم فیزیک. مثلن بچه‌های که طلا دارن توی فیزیک، حدود 18-19 واحد رو نمی‌خواد اصلن بگذرونن. این می‌تونه یه چیز مثبت باشه (یا حتا نباشه!) و اینکه ارتباط‌اتی که به واسطه‌ی المپیاد برای من ایجاد شده رو فکر نمی‌کنم می‌تونستم از راه دیگه‌ای ایجاد کنم.

2. اما نکته‌ی مهم‌تر و چیزی که من توی این مدت در مورد رشته‌ی خودم فهمیدم اینه که برای یه فیزیک‌دانِ خوب شدن، اینقدر پارامترهای دیگه‌ای توی دانش‌گاه مهمه که عملن تاثیر مدال خیلی کم میشه. خیلی خیلی کم. البته اگه شما بیای و مثلن جو الآن فیزیک شریف رو ببینی، میبینی که اکثریت افرادی که مثلن شاخن، المپیادی بودن. این درسته اما نفی صحبت من نیست. اون‌ها موفقن چون حالا به یه سری دلایل یاد گرفتن که بهتر فکر کنن. یاد گرفتن که بیش‌تر تلاش کنن. یعنی موفقیت‌شون توی فیزیک تا حد خوبی اصلن وابسته‌ی عرض از مبداءِ المپیادشون نیست. بلکه به خاطر تلاش نمایی‌شونه. پس واقعن وقتی آدم منطقی نگاه می‌کنه می‌بینه که مدال داشتن اونقدرها هم مهم نیست. المپیادی بودنه که مهمه.

3. از این هم نگذریم که مدال‌دارهایی که اصلن توی هیچ باغی نیستن هم کم نیستن. مدال‌دارهایی که المپیادی نبودن!

4. در مورد بحث احترام هم باید بگم که من معتقدم به خود آدم ربط داره. طبیعتن نگاه اولیه شاید فرق کنه، ولی در دراز مدت باز هم رفتار آدمه که تاثیرگذاره نه مدالِ دو سال پیشش. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">