روز فیزیک 93 - سیزدهم آذرماه
چهارشنبه 12 آذر 1393، ساعت 19:16، یزد، خانه خودمان:
روی تختم نشسته ام و این متن را مینویسم. امشب همراه علی و پدرش رهسپار اصفهانیم برای شرکت در همایش روز فیزیک (13 آذر). قرار بود حدود ساعت 3 یا 4 بامداد فردا حرکت کنیم؛ اما حالا برنامه عوض شده و به احتمال زیاد تا یکی دو ساعت دیگر به سوی نصف جهان (!) راه می افتیم. وسایلم را آماده کرده و در کنار کیفم یکجا جمع کرده ام و حمام رفته و ریش و سبیل ترایشده منتظر صدای زنگ هستم که علی بگوید: بپر پایین! داریم میریم.
فکر کنم الآن علی کلاس هست و ساعت 8 تعطیل میشود. نمازم را هم هنوز نخوانده ام! الآن که مادرم گفت یادم آمد که شامم را هم هنوز نخورده ام. پس بهتر است بروم و کارهای نکرده ام را تکمیل کنم. برای کتاب های در راه هم کتاب "هیچ" و "اپتیتیود" را برگزیده ام و همراه خود میبرم. شاید فرجی شود و نگاهی رویشان بیندازم.