امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی

۳۳ مطلب با موضوع «کتاب‌ها» ثبت شده است

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۵ ب.ظ

کمدی منطق

 

«کمدی منطق» داستانیست مصور در مورد زندگی «برتراند راسل» ریاضی‌دان و منطق‌دان بزرگ قرن بیستم میلادی از زبان خودش در یک سخنرانی! متن کتاب سنگینیِ خاص خودش را دارد، اما در عین حال بسیار روان و شیوا است. فکر می‌کنم برای فهم کامل مطالب کتاب نیاز دارم که یک بار دیگر آن را بخوانم تا شاید بتوانم به طور کامل درکش کنم! ترجمه‌ی بسیار عالی کتاب هم از دیگر ویژگی‌های خوب آن است. داستان به این صورت است که راسل در یک سخنرانی ساختگی به بیان تاریخچه‌ی زندگی خود می‌پردازد. (یعنی واقعن همچین سخرانی‌ای در زندگی راسل وجود نداشته است.) نویسندگان کتاب سعی کرده‌اند که تا می‌توانند روایت آن‌ها از زندگی راسل به واقعیت نزدیک باشد؛ اما بالاخره (به گفته خودشان در آخر کتاب) مجبور بودند که برای ابهام‌زدایی متن و جلوگیری از طولانی شدن آن بعضی از موارد را حذف و یا بازآفرینی کنند. نام کتاب هم در نوع خودش بسیار زیباست! داستان کتاب به صورتی طراحی شده است که داستان نویسندگان کتاب هم در زمان نگارش آن (حالا درست یا نادرست!) در آن گنجانده شده است؛ و همچنین چگونگی انتخاب نام کتاب. 

راسل کار اصلی خود را با نوشتن کتاب «پرینکیپیا ماتماتیکا» همراهِ آلفرد نورث وایتهد درست قبل از چهل سالگی‌اش به پایان برد که در اصل، پایه‌ریزیِ منطق علمی از آن جا شروع شد. قبل از آن راسل با ارائه‌ی یک پارادوکس، تقریبن کل منطق زمان خود را زیر سوال برده بود. پارادوکس راسل بیان می‌کند:

یک شهر داریم که عده‌ای مردِ ریش‌دار در آن زندگی می‌کنند. این شهر فقط یک مردِ سلمانی دارد؛ و این سلمانی فقط ریشِ کسانی را می‌تراشد که ریش خود را نمی‌تراشند. (یه بار دیگه این جمله‌ی آخر رو بخونید!) حالا به نظر شما این سلمانی ‌می‌تواند ریش خود را بتراشد یا نه؟! فقط همین را می‌گویم که نتیجه به این صورت است که اگر سلمانی ریش خود را بتراشد، نباید ریش خود را بتراشد و اگر ریش خود را نتراشد، باشد ریش خود را بتراشد!!! (خودتان این نتیجه را بدست آورید! ساده است...)

و همین پارادوکس بود که دنیا را زیر و رو کرد.

در آخر به شما توصیه می‌کنم که اگر به منطق و ریاضیات علاقه دارید حتمن این کتاب را بخوانید. زیرا لحظه لحظه‌ی آن لذّت بردن از منطق، فلسفه و ریاضیات است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۵
امید ظریفی
پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۵ ب.ظ

خدمتکار و پروفسور

 

«خدمتکار و پروفسور» کتابیست بسیار عالی از یوکو اُگاوا (Yoko Ogawa) نویسنده ژاپنی! وقفه نسبتن طولانی‌ای که در بین خواندن این کتاب برای من رخ داد شاید کمی از زیبایی‌های این کتاب برای من کاست و نتوانستم آن لذتی که باید می‌بردم را ببرم. (به احتمال زیاد بعدن دوباره می‌خوانمش!) و همچنین باعث شد که کمی از اوایل داستان را حالا به خاطر نیاورم. البته این از ارزش‌های این کتاب حتا به اندازه یک دانه ارزن هم نمی‌کاهد. همین حالا هم هنوز مجذوب این کتاب هستم! داستان از زبان یک خدمتکار است که در خانه‌ یک پروفسور ریاضی کار می‌کند. پروفسور به دلیل تصادفی که در گذشته داشته مشکلی برایش پیش آمده که خودتان در داستان بخوانید! او اخلاق خاصی دارد و در کل رابطه خوبی با اعداد اول دارد. از ساده‌ترین رابطه بین ارقام یک عدد یا روابط دیگر بین اعداد مختلف که دیگران هیچ توجهی به آن‌ها ندارند، زیباترین مطالب ریاضیات را بیرون می‌کشد و باعث تعجب خدمتکار و پسرش (پروفسور روی او اسم «رادیکال» را گذاشته است؛ زیرا سرش صاف است!) می‌شود. از شلوغی بدش می‌آید. بهترین سرگرمی‌اش نشستن پشت میز اتاقش و فکر کردن در مورد مسائل مختلف ریاضی است و همچنین عمومن رفتارش غیرقابل پیش‌بینی است! در کل شخصیت پروفسور شخصیتیست که دوست دارم در دوران پیری‌ام آنطور باشم. فکر کردن روی موضوع مورد علاقه‌ام، فارغ از هر گردش روزگار!

البته سواد ریاضیاتی مترجم متاسفانه در حد اوایل دبیرستان هم نبوده است! برای مثال در جایی از کتاب مطلبی با این مضمون نوشته شده: در مثلث قائم‌الزاویه، مربع اندازه وتر برابر است با مربع مجموع اندازه دو ضلع دیگر! البته این کتاب با جلدی قرمز رنگ توسط آقای کیهان بهمنی نیز ترجمه و از سوی نشر آموت به چاپ رسیده است. شاید این یکی نسخه بهتر باشد. 

در آخر ویژگی‌های پروفسورِ داستان را که نوشته آقای امیر گوهرشادی است را می‌آورم: (دید خوبی نسبت به کلیّت داستان بهتون میده!)

 

  • موفقیت‌هایش فقط برای دیگران بزرگ بودند. خود او وقتی مسأله‌ای را حل می‌کرد دیگر جذابیتی در توضیح‌دادن موفقیتش نمی‌یافت و برایش هم مهم نبود که چه‌قدر مورد تشویق قرار گیرد. معمولن از چیزهایی که دیگران بسیار کوچک می‌پنداشتند بیش‌تر لذت می‌برد تا حل مسائلی که بقیه بدون آن که حتا بفهمند موضوع از چه قرار است به خاطر آن‌ها به او احترام می‌گذاشتند.
  • از درس دادن ریاضیات حتا به یک بچه‌ی راهنمایی ابایی نداشت و از این کار هم استقبال می‌کرد و هم آن را به گونه‌ای انجام می‌داد که رضایت خاطرش مشهود بود.
  • از اجتماعات انسانی و جاهای شلوغ بدش می‌آمد. ترجیح می‌داد در اتاق ساکت خودش و در دنیای محکم و منطقی ریاضیات زندگی کند تا بین مشتی هوادار عربده‌کش بیس‌بال.
  • بدترین کاری که می‌شد با او کرد این بود که وقتی به مسأله‌ای فکر می‌کند مزاحمش شویم. البته او ابدن کارهای عادی زندگی را مزاحمت تلقی نمی‌کرد. فقط بیرون آوردن او از دنیایی که برای خودش ساخته بود مزاحمت بود.
  • رفتارهایش عجیب و غریب و غیر قابل پیش‌بینی بود و رفتارهای دیگران نیز برای او عجیب و غیرمنطقی و معمولن بیخود جلوه می‌کرد.
  • نمی‌توانست بدون منطق حرف بزند.
  • به اعداد، به خصوص اعداد اول، عشق می‌ورزید و شاخه‌ی کاریش را «ملکه‌»ی ریاضیات می‌دانست.
  • کودکان را بیش‌تر از بزرگ‌سالان ارج می‌نهاد و آدم حساب می‌کرد.
  • کلمات «ریاضی» و «حقیقت» را با تأکید زیادی ادا می‌کرد.
  • عددهایش را درست و منظم می‌نوشت.
  • توانایی عجیبش در راه‌رفتن طولانی با این سرعت زیاد باورکردنی نبود.
  • می‌توانست در کم‌تر از ۱۰ دقیقه با یک مسأله‌ی ریاضی برای خودش سرگرمی و لذتی توصیف‌ناپذیر پدید آورد و همه‌ی دنیا به غیر از ریاضیات را فراموش کند.
  • هیچ ترسی از گفتن این که خودش یا کل ریاضی‌دانان مطلبی را «نمی‌دانند» نداشت. برای او نادانسته‌ها هم درست به اندازه‌ی دانسته‌ها ارزشمند بودند.
  • گرچه مؤدبانه برخورد می‌کرد اما معلوم بود که فقط دارد مرا (خدمت‌کار را) تحمل می‌کند و هیچ علاقه‌ای به وجودم ندارد.
  • در جشن‌ ما شرکت می‌کرد و از آن‌ لذت می‌برد اما تفاوت این لذت با لذتی که از ریاضیات به دست می‌آورد را نمی‌توانست پنهان کند.
  • بالاترین جمله‌ای که در تحسین چیزی می‌گفت «چه‌قدر آرامش‌بخش است» بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۴۵
امید ظریفی
پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ

کاش کتاب خوندن مُد بود...

سلام و درود...

یه تصمیمی گرفتم مبنی بر اینکه از این به بعد هر کتابی رو که خوندم یه توضیحی در موردش بنویسم و نظر خودم رو در رابطه با اون کتاب بگم. شاید به درد بعضی‌ها بخوره و با کتاب‌های متفاوتی آشنا بشن.

لیست کتاب‌ها توی نوار بالایی وبلاگ هست و توضیحات درون موضوع «کتاب‌ها» قرار می‌گیره.

 

 

پ.ن: کاش کتاب خوندن مُد بود...

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۴
امید ظریفی