امید ظریفی

امید ظریفی
سَرگَشتِۀ مَحض‌ایم و دَرین وادیِ حِیرَت
عاقِل‌تَر اَز آن‌ایم کِه دیوانِه نَباشیم

حتا هنوز هم، هم‌چنان همین!
تا ببینیم خدا چی می‌خواد...
بایگانی
پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ب.ظ

مسابقه فیزیک میزیک (قسمت اول)

از ایده اولیه تا دم روز مسابقه!

پارسال بود. وقتی سال دوم بودم. ایده ی برگزاری یک مسابقه. مسابقه ای که اول کار فیزیک میزیک نبود. بیشتر شب ها موقع خواب به آن فکر میکردم و روزها به روز برگزاری مسابقه! طرحی کلی از برگزاری آن ریختم و شروع به خواندن چند کتاب کردم تا بتوانم سوالات بهتری را طرح کنم. آخر میخواستم به نوعی سنت شکنی کنم و تقریبن برای اولین بار اینچنین مسابقه ای را با تم فیزیک برگزار کنم. ولی نه فیزیکی که در مدرسه به ما یاد میدهند و همه از آن متنفریم؛  بلکه فیزیکی که خود فیزیک است! میخواستم بچه ها را با خودِ خودِ فیزیک آشنا کنم. همان پارسال تعدادی سوال را آماده کردم و ایده ی برگزاری مسابقه را به معاون پژوهشی مدرسه مان، جناب آقای حسامی فر، دادم. استقبال شد ولی شاید خودم درآن زمان این باور را نداشتم که می توانم مسابقه ای را طرح ریزی و اجرا کنم! (تقریبن این روحیه از من بعید بود (-: ) برای همین بیشتر در خیالاتم مسابقه را اجرایی میکردم! پارسال تقریبن به همین دلیل (+ درگیر المپیاد نجوم، در کنار فیزیک، شدن) نتوانستم برنامه ریزی خوبی انجام دهم.

پارسال گذشت و سال تحصیلی جدید شروع شد! از تابستان دوباره شروع کرده بودم به طرح ریزی و تفکر در مورد مسابقه. چندین ایده ی جدید به ذهنم رسیده بود و تقریبن فرم کلی مسابقه در ذهن خودم نهایی شده بود. سوالات خوبی هم به سوالات قبلی اضافه کرده بودم. بیشترشان طرح خودم بود. مهر ماه امسال فرارسید و از همان اولِ سال با خودم گفتم که امسال باید این ایده را نهایی کنم. از همان موقع دنبالش را گرفتم. میخواستم مسابقه را در آذرماه و بین تمامی مدارس شهر یزد برگزار کنم. آقای حسامی فر با مدیر مدرسه مان قضیه را در جریان گذاشتند و قرار بر این شد که چون همچین مسابقه ای، با چنین نحوه برگزاری ای، مانند یک هندوانه در بسته است، یک نمونه کوچکش را اول کار در مدرسه خودمان برگزار کنیم و بعدش اگر وقت شد در سطوح بالاتر. بالاخره کارها را انجام دادم و در آذر ماه (که میخواستم مسابقه اصلی را برگزار کنم!) مسابقه "چای با فیزیک" در مدرسه خودمان برگزار شد. 2 ساعت وقت و 4 تا سوال داشت. 4 سوال مفهومی فیزیک، نه از این ریاضیاتی هایش! خداراشکر از مدرسه ما که جو کنکور زده ی بسیار بدی دارد، حدود 15 تیم دو نفره شرکت کردند. آمار خوبی بود و دلگرمی ای برای ادامه کار و شادباشی برای کارهای پژوهشی. چون مشخص میکرد که در بین این جو کنکور زده هنوز هم باریکه های نازک نوری از روحیه پژوهشی در بین دانش آموزان وجود دارد. خداراشکر مسابقه توانست نظر بزرگان را به خود جلب کند! به 3 تیم برتر هم از طرف مدرسه از این کتابیار ها دادیم. بعدش خوردیم به امتحانات ترم اول.

بعد از امتحانات دوباره قسمتی از ذهنم را مشغول مسابقه کردم. در همان روزها بود که نام "فیزیک میزیک" به ذهنم رسید! هم جالب بود و هم کوچه بازاری و هم قابل ترجمه به انگلیسی: Physics Mysics ! با وجود اینکه درگیر مرحله 1 بودم، سخت ادامه دادم. در این بین به این نکته پی بردم که چون این مسابقه برای اولین بار میخواهد برگزار شود، نیاز به مجوز اداره آموزش و پرورش دارد و این مجوز هم نیاز به مستندسازی و هزار جور کارهای اداری باجهت و بی جهت دیگر و اینکه آن موقع طبیعتن سرم به اندازه کافی شلوغ بود (و هنوز هم هست) و وقت این کارها را نداشتم. پس تصمیم بر این شد تا در بین مدارس دوره دوم سمپاد شهر یزد برگزار شود. حالا چون در بین مدارس سمپاد بود، صرفن مجوز سمپاد را میخواست. با سرکار خانم نجم، رئیس همه چیِ سمپاد استان یزد(!)، جلسه ای گذاشتیم و در آن جلسه ی دو نفری قضیه را برایشان تعریف کردم و الحق و الانصاف بسیار عالی استقبال کردند. آنقدر خوششان آمد که قول گرفتند تا مسابقه هم برای دوره اول و هم برای دوره دوم برگزار شود و من هم توضیح دادم که نحوه سوالات طوری است که به صورت اتوماتیک دوره اولی ها هم می توانند شرکت کنند و ایشان هم بسیار خوششان آمد. تقریبن مطمئن شدم که اولین و شاید مهمترین گام در جهت برگزاری مسابقه برداشته شده. راستش را بخواهید خودم فکرش را نمی کردم که اینقدر این ایده مورد پذیرش واقع شود. خودش بمب روحیه ای بود!

در این گیرودار یک انجمن دانش آموزی هم توسط چند تا از بچه های مدرسه مان تشکیل شده بود. انجمن دنا. یعنی دانش آموز نواندیش. همان موقع ها وقتی یک نفر در مدرسه از من پرسید: حالا "دنا" یعنی چی؟! بداهه گفتم: یعنی دانش آموز نفهمِ احمق! (-: بگذریم. از دنا فقط در همین حد بگویم که کارش همین کارهاست. فعالیت های پژوهشی. بعدترها انتخابات اعضای هیئت مدیره آن هم در مدرسه برگزار شد که اینجانب با اکثریت غیرقاطع آرا (با دور رای اختلاف نسبت به نفر دوم!) اول شدم و فعلن همراه موسسین دنا اعضای هیئت مدیره ی آن را تشکیل می دهیم. خلاصه ی این پاراگراف اینکه قرار شد انجمن دنا حامی مسابقه فیزیک میزیک باشد. تا هم دنا در سطح شهر و استان با این مسابقه شناخته بشود و هم فیزیک میزیک سر و سامانی بگیرد و از طرف جایی باشد که قانونن ثبت شده است.

از این به بعد بود که دیگر من نبودم و شدیم ما. من + اعضای دنا (بهتر است فقط بگویم "اعضای دنا". چون طبیعتن من هم عضو دنا هستم.)، که همگی از دوستان نزدیکم بودند. (+ بیشترشان از بچه های المپیادی مدرسه مان هستند. هر المپیادی ای دوست نزدیکم هست ولی هر دوست نزدیکم المپیادی نیست!) تقویم را نگاه کرده بودم. 14 اسفند بهترین موقع بود. روز جمعه و قلم چی ای هم در کار نبود. یادم هست شب یلدا بود و در مهمانی، که علی صادقی، همسایه ی همسالم(!)، گفت که به دلیل اینکه 7 اسفند انتخابات مجلس و خبرگان هست، آزمون 7 اسفند قلم چی افتاده 14ام. نمیدانم که میتوانید حالم را درک کنید یا نه! تا قبل از 30 بهمن که مرحله 1 بود و طبیعتن کاری نمیتوانستیم بکنیم. اگر هم می توانستیم اصلن وقت کافی نبود. تنها جمعه ای که در اسفند خالی (از لحاظ قلم چی!) و قابل استفاده بود همین 14ام بود که به لطف انتخابات و حرکت ناجوانمردانه ی قلم چی پرید. 7ام انتخابات، 14ام قلم چی، 21ام هم قلم چی. (خدا خودش به حساب قلم چی در آن دنیا رسیدگی خواهد کرد!) 28ام هم که پس فردایش عید بود. تقریبن کاملن ناامید بودم؛ چون که مسابقه باید در روز جمعه برگزار میشد. از صبح تا دمِ شب با بچه ها کار داشتیم. صبح تا ظهر مسابقه. یک استراحت کوچک، نماز و ناهار. برنامه های فان تایم بعدازظهر. (از تعدادی نقل شده است که بعضی بعد از شنیدن کلمه "فان تایم" از خود بی خود شدند و سر به بیابان گذاشتند! (-:  ) و در آخر، اختتامیه. نا امیدانه با خانم نجم جلسه ای گذاشتیم و خوشبختانه نجات پیدا کردیم. دوشنبه 24ام اسفندماه. هم مدارس تق و لق بود و هم در این زمان که هیچ کسی نای آمدن به مدرسه را نداشت، این مسابقه بانی خیری میشد برای کشاندن بچه ها به مدرسه! خُب زمان جور شد.

طی چندین جلسه ی دیگر که با خانم نجم داشتیم هماهنگی ها انجام شد. تخمین زدیم که حدود 70 تیم سه نفره، در بهترین حالت، در مسابقه شرکت می کنند. هزینه ها را بر روی این عدد بستیم و دیدیم می توانیم حدود 1 میلیون تومان به تیم های برتر جایزه بدهیم. پوستر مسابقه و فرم ثبت نام را آماده کردم. قرار شد گروهی نیز برای کارهای داوری، اجرایی و فان تایمِ بعد از مسابقه از مدارس دخترانه معرفی شوند تا به نوعی گردانندگان مسابقه دختران باشند. (حالا "ما"یمان بزرگتر شد.) شنبه هفته بعد از مرحله 1 نه، هفته بعدش سر صبحگاه مدرسه خودمان و ظهرش بعد از نماز ظهر و عصر در دبیرستان شهید صدوقی دوره اول (که چسبیده به مدرسه مان هست) در مورد فیزیک میزیک صحبت کردم. فردایش رفتم دبیرستان برازنده مقدم (آن یکی تیزهوشان پسرانه یزد) برای اینکه سر صبحگاه بچه هایشان را با فیزیک میزیک آشنا کنم. قبل از صبحگاه با معاون پرورشی شان (فامیلیشان یادم نیست!) صحبت هایی کردم. ازشون خوشم آمد. خوش صحبت بودند و نقطه نظراتی داشتند که از یک معاون پرورشی بعید نه، عجیب بود! در بین صحبت هایمان بحث المپیاد شد و گفتند که پارسال یک نفر از این مدرسه، آقای شمس، طلای ادبی گرفته اند و من هم تایید کردم که بله و ما هم آقای لاری پور، برنز فیزیک، را داریم (کُری خوانی هست دیگر!) و از اینجور صحبت ها. بعد نمیدانم چرا سر صبحگاه وقتی خواستند معرفی ام کنند، گفتند که فلانی آمده است و صحبت هایی در مورد المپیاد ادبی دارد! |-: (آقا جان نیم ساعت قبلش گفتم میخوایم مسابقه برگزار کنیم، اون وقت اومدید میگید صحبت هایی در مورد المپیاد ادبی؟! (-:  ) بعد از مراسم صبحگاه با دو تا از دوستانم در برازنده صحبت کردم که بیایند جزو تیم برگزارکننده مسابقه. روزبه محمدی (که آشناییمان به خاطر کانون زبان و علی صادقیِ بالاست) و علیرضا توفیقی (که آشناییمان به خاطر آرپا (امیررضا پوراخوان) است. -مراجعه شود به اینجا- + توفیقی مرحله 3 کامپیوتر پارسال را فقط با یه اختلاف کوچولو افتاد! )-:  ) جلسه آشنایی کمیته های برگزاری مسابقه دختران و پسران همین روز ساعت 12 در محل پژوهشگاه آین الله خاتمی (که نزدیک مدرسه مان است) برگزار میشد. سه نفری از برازنده آزانسی گرفتیم و رفتیم مدرسه خودمان و بعد از کمی حرف زدن و الکی در حیاط پَرسه زدن رفتیم پژوهشگاه. جلسه به خوبی و خوشی برگزار شد و قرار شد از بین 12-13 نفری که (از فرزانگان و حکیم زاده) آمده بودند خودشان بر حسب توانایی هایشان ببینند به درد کدام کمیته میخورند. داوری، اجرایی یا علمی (همون فان تایم). در این جلسه پوسترها و فرم های ثبت نام بهشان داده شد و قرار شد تا سه شنبه هفته بعد ثبت نام ادامه داشته باشد و یکشنبه هفته بعد هم جلسه دوم باشد برای هماهنگی های بین کمیته ای.

گذشت تا یکشنبه هفته بعد. سوالات طرح شده قبلی همراه چندین سوال جدید را با خودم آورده بودم. نکته ی جالب این بود که ثبت نام را در دبیرستان حکیم زاده بسته بودند. تا آن موقع 42 تیم ثبت نام کرده بودند! واقعن عجیب بود. حکیم زاده ای ها (کلمه ی دیگری پیدا نکردم!) با 2 میلیون پول آمدند داخل! در جلسه گفتم بهتر است کمیته داوری را به کمیته اختلاس تغییر دهیم! (-: در آن جلسه سوالات نهایی شد. جلسه ی بعدی پنجشنبه گذاشته شد و در آن جلسه هم روی پاسخ های ممکن بحث شد. در بین این دو جلسه، طبیعتن ثبت نام تمام شده بود و تقریبن درگیر تحویل گرفتن برگه های ثبت نام و پول ها بودیم.

 

در قسمت بعد بخوانید:

اتفاقات [روزِ] قبل، حین و بعد از مسابقه! به شرح عکس...

 

 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۷
امید ظریفی

نظرات (۸)

۲۷ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۲۹ احسان کفشدار گوهرشادی
احسنت! هم به شما و هم به همکاراتون هم به دانش‌آموزانتون :)

کاشکی همین قدری که همه با فیزیک آشنا هستند(حداقل در حد تنفر :) ) با برنامه‌نویسی الگوریتمی و کامپیوتر هم آشنا بودن.

قرار بود دانشگاه فردوسی(با اون عظمت!) توی مشهد یه مسابقه‌ی دانش‌آموزی برنامه‌نویسی برگزار کنه(در سطح شهر) کلن ۳ تیم ثبت‌نام کردن! :(
پاسخ:
خواهش میکنم...
متاسفانه آموزش کشورمون خیلی خرابه و ... (بذارید سفره دلمو باز نکنم! (-:  )
در مورد برنامه نویسی هم به نظرم واقعن یکی از ملزوماته که جاش تو آموزش کشور خیلی خالیه. به نظرم واقعن به آمادگی ذهن کمک میکنه...
مطمئنن در اولین فرصتی که سرم خلوت شد برنامه نویسی رو ادامه میدم (:
اون کمیته اختلاس خیلی بامزه بود خوش گذشت؟؟؟
پاسخ:
(:
چی خوش گذشت؟! مسابقه؟!
توی پست بعدی ببینید! (:
۲۸ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۱۰ علیرضا توفیقی محمدی
با احسان موافقم!

بچه‌های سمپاد به طور خیلی جدی و سخت از برنامه‌نویسی متنفرن!

اما فیزیکو خیلی‌هاشون دوست دارن! حتی این ریاضی‌ای هاشو...
پاسخ:
دقیقن...
از برنامه نویسی متنفرن، چون که تافته جدا بافته شده! برای مدارس که (با این جو کنکور زده) مهم نیست و در نتیجه برای بچه ها هم ... !

+ توی دعای اول سال یدونه قسمت "خدایا نظام آموزشی ایران رو درست کن" هم خوبه که اضافه کنیم!
تنفر از برنامه نویسی واسه اینه که ما یه سال کامل معلم نداشتیم توقع دارین دوسش داشته باشیم بعد درس میدن اندازه یه تعریف     یه برنامه نویسی میخوان اندازه بیل گیتس که خودشم نکرده((البته یه کم که نه خیلی اغراق داشت))خدا شاهده هیچکس هیچی نمیفهمه حفظ میکنن سوالارو از تو کتاب میان امتحان میدن
تازه میگین فیزیک رو دوست دارن خدارو شکر تو کلاس ما ملت هرکاری میکنن کلاس فیزیک رو بر باد بدن اینجا هرکی فیزیکش عالیه از لحاظ علاقه صفره همه متنفرن
پاسخ:
جانا سخن از زبان ما میگویی...
متاسفانه آموزش کشورمون خیلی مشکل داره و ... ! (بذار چیزی نگم!)
ببخشید; این انجمن دنا رو هر مدرسه ای میتونه داشته باشه !؟ یا اینکه یه چیز ابداعی از طرف خودتونه!
پاسخ:
فعلن انجمن دنا قانونن فقط از مدرسه خودمون میتونه عضوگیری کنه ولی مسئولین سمپاد (به خصوص خانم نجم) خیلی مشتاق هستن که گسترش پیدا کنه و اگه بشه یه جورایی به عنوان نماد مدارس سمپاد استان یزد معرفی بشه.
تا ببینیم در آینده خدا چی میخواد...
یعنی الان این انجمن رسمن میتونه بین چند مدرسه باشه !؟ و اگه این اتفاق بیفته شرایطش چیه !؟
پاسخ:
نه، فعلن مجوز عضوپذیزی از مدارس دیگه رو نداریم؛ ولی ان شاءالله به زودی خواهیم داشت...
۰۶ فروردين ۹۵ ، ۰۴:۰۷ علیرضا توفیقی محمدی
@Eli Thn به نظر من دنا چیز خاصی نیست در کل، یه جور انجمن علمی از طرف شورای مدرسه ... (من اطلاع دقیقی درباره‌ی دنا ندارم! و فقط چیزی هست که حدس می‌زنم) هر مدرسه‌ای اگه یه تعداد نسبتا خوبی دانش‌آموز خوش‌فکر داشته باشه و مدیر مدرسه با روند کار این دانش آموزان موافق باشه، میتونه یه چنین انجمنی (حالا با یه اسم دیگه) تشکیل بده که فعالیتش،کارهای علمی فکری باشه، برگزاری مسابقات علمی، آشنایی دانش آموزان با کارهای علمی و ... باشه.
پاسخ:
البته چیز خاصی که هست (:
اما در کل حرفت درسته و هدف همگی ما هم همینه...
+ ان شاءالله به زودی عضوگیریمون توی بقیه مدارس سمپاد هم شروع میشه.
چه شاخ !!
دست به کارای بزرگی زدی؛ ولی من جای تو بودم سخت و جدی همون المپیادمو می‌خوندم.
مگه این که واقعن به خودت از اون‌ور هم اعتماد کامل داشته باشی ...
با این حال چیز جالبی بود و «دوس داشتم».
پاسخ:
نظر لطفت توعه (:
اون رو هم کم کمک پیش میبریم ببینیم آخرش چی میشه...
دعام کن (;

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">